کریستی تیت از رختخوابش بیرون آمد، مشغول لباس پوشیدن شد و به دوستش ریچل گفت: «بیدار شو خوابالو!»
ریچل واکر روی تخت کوچکی خوابیده بود که در اتاق کریستی برایش گذاشته بودند. چند روزی بود که ریچل پیش دوستش کریستی مانده بود که با مادر و پدرش در دهکدهی وِدِربِری زندگی میکرد. گیج و خوابآلود غلتی زد و چشمهایش را باز کرد.
به کریستی گفت: «داشتم خواب میدیدم که به سرزمین پریان برگشتهایم. هوا حسابی قاطیپاتی شده بود. یک دقیقه آفتابی میشد و یک دقیقه برفی، دودل هم سعی میکرد اوضاع را درست کند.»
///
◄فیدیبو:باسلام
تمام این مجموعه در فیدیبو موجود است و اما هرکتاب به طور مستقل است.
بامهر
///
سلام من هنوز این کتاب رو نخوندم ولی میدونم که این کتاب حالتی داره ک باید حتما قسمت اول رو بخونی تا بتونی مثلا کتاب دوم رو بخری میخواستم بدونم این کتابه اوله؟؟ینی این ادامه ی قست دیگری که نیست؟؟
5
عالی بود
5
(4)
20,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خرید تان از فیدیبو