رِیچِل و کریستی یک راز مشترک داشتند. آنها سعی میکردند هفت پری رنگینکمان را پیدا کنند. جک فراستِ جادوگر آنها از سرزمینشان بیرون کرده بود. با جادویِ جک فراست، سرزمین پریان بیرنگ شده بود و اگر پریها پیدا نمیشدند، سرزمینشان سرد و خاکستری رنگ باقی میماند.
رِیچِل به روبی، اَمبر، سَفرون، فِرن و اسکای فکر کرد که حالا همگی صحیح و سالم توی دیگ انتهای رنگینکمان بودند. فقط بایستی ایزی، پریِ نیلی و هِدِر، پریِ بنفش را پیدا میکردند. ولی حالا که داخل خانه گیر افتاده بودند، چطوری میتوانستند دنبال آنها بگردند؟