پریهای رنگینکمان بالای سر اسکای دایرهای تشکیل دادند. رِیچِل دید که ملکهی زنبورها و سنجاب کوچولوی خاکستری هم پیدایشان شد. او به کریستی گفت: «ببین، کوئینی و فلافی هم آمدهاند جادو را تماشا کنند.»
کوئینی ملکهی زنبورها به سَفرون کمک کرده بود تا چوبدستیاش را که اشباحِ خبیث دزدیده بودند، پس بگیرد. فلافی، سنجاب کوچولو هم وقتی اشباحِ خبیث دنبال دخترها و فِرن کرده بودند، آنها را بر پشتش سوار کرده و تا کنار دیگ آورده بود.