کریستی تیت و ریچل واکر مشغول بستهبندی کردن هدیهی تولد شارلوت، دوست کریستی بودند. کریستی روبانی به دور جعبه بست و گفت: «این هم از این. شارلوت حتماً خیلی از این تِل سر نقرهای خوشش میآید. خیلی خوشگل است.»
خانم تیت از پایین پلهها داد زد: «دخترها! حاضر شدید؟ من و پدر تا دو دقیقهی دیگر میرویم!»
کریستی گفت: «الآن میآییم مادر!»
بعد رو به ریچل کرد و لبخندزنان گفت: «باورم نمیشود دوباره داریم به میهمانی میرویم. تو چی؟»
همش ۸۹ صفحه اس من اول میخواستم بخرمش ولی بعداً فهمیدم خیلی مسخرس از نظر من به هیچ وج نخرینش اینو برای همه ی مجموعه اش میگم. یه ستاره هم زیاده پس من نمیدم