کریستی تیت از پنجرهی مینیبوس برای مادرش دست تکان داد و گفت: «خداحافظ مادر!»
مینیبوسی که بچههای گروه دختران پیشاهنگ سوارش بودند از کنار کلیسا به راه افتاد. ریچل واکر، دوست صمیمی کریستی هم داد کشید: «خداحافظ خانم تیت!»
مینیبوس داشت از میان دهکده میگذشت که ریچل رو کرد به کریستی و با خوشحالی گفت: «چهقدر سرپرست گروهتان ماه است که به من اجازه داد به اردوی گروه دختران پیشاهنگ بیایم.»