در این کتاب، با سه قصهی کوتاه روبهرو میشویم که از مختصات و ویژگیهای آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱ـ داستان «مردی که قلبش از سنگ بود»
توصیف لحظات پیش از مرگ توسط یوکایی، خواننده را به یاد توصیف لحظههای قبل از مرگ در شاهکار بینظیر لئون تولستوی با نام «مرگِ ایوان ایلیچ» میاندازد.
۲ـ داستان «عقبنشینی در باتلاق»
ترجمهی شاملو از قلم پر قدرت وصفی «یوکایی» در قصهی «عقبنشینی در باتلاق» در توصیف فضاهای شگرف بین صربستان و مجارستان، تداعیگر توصیف فضاهای شگفت در ترجمهی روایی «دُن آرام» (میخاییل شولوخف) میباشد.
۳ـ داستان «گنجشک فقیر!»
در این قصه با یک ترجمهی روان روبهرو هستیم و در واقع شاملو، پایههای ترجمه با زبان محاورهای را در این قصه آزمایش کرده و شروع به انجام میکند.