هر خانواده دارای ویژگیهای منحصر به فردی است از طبقه اجتماعی گرفته تا نحوه تربیت و شرایطی که فرزندان در آن رشد میکنند. یکی از اولین نیازهایی که هر خانواده برای فرزندانش تامین میکند، حس امنیت است. اما داستان بعضی از خانوادهها بسیار عجیب است و امنیت در آن مفهوم متفاوتی دارد مثل شبها خوابیدن در کمد لباس و زندگی در یک اتاق کوچک بدون دسترسی به دنیای اطراف! راوی پنج سالهی کتاب اتاق نوشتهی اما داناهیو با روایت همین تفاوتهای عجیب زندگیاش ما را با دنیای منحصر بهفردش همراه میکند.
رمان اتاق از زبان راوی 5 سالهاش بیان میشود، نویسنده با هنرمندی تمام از زبان کودک داستان، خواننده را با ترسها، ناشناختهها و عواطف او آشنا میکند و توصیفها گاهی آنچنان دقیق و با جزییات است که مخاطب ناخوداگاه خود را در اتاق میبیند و موقعیت سخت زندگی جک و ماما را درک میکند.
اِما داناهیو رمان را بر اساس داستانی واقعی زندگی «فلیکس» پسری 5 ساله در پرونده فریتزل (fritzel) نوشت. در این پرونده، دختری اتریشی به پلیس اطلاع میدهد که 24 سال توسط پدرش در خانه حبس بوده است و در این مدت 7 بار بچهدار شده است؛ یکی از این بچهها فلیکس است.
جک در اتاق کوچکی به همراه مادرش (ماما) زندگی میکند. اتاق کوچکی که دارای یک آشپزخانه کوچک، دستشویی، کمد لباس، تخت و یک تلویزیون است. این اتاق تمام دنیای جک است و او هرچه را که خارج از اتاق است غیرواقعی میداند. ماما برای اینکه سلامت جک آسیبی نبیند برای او رژیم غذایی سالم در نظر میگیرد برنامههای ورزشی منظم برقرار میکند و ساعات تماشای تلویزیون او را محدود میکند. تنها کسی که جک در دنیای بیرون از اتاق میشناسد پیرمردی به نام نیک است. نیک غذا و دیگر لوازم مورد نیاز آنها را هر شب به آنها تحویل میدهد در حالیکه جک در کمد پنهان شده است. جک از این موضوع که نیک، ماما را زمانی که 19 سال داشته است ربوده و به مدت 7 سال است که در اتاق حبس کرده است، بی خبر است. نیک به ماما تجاوز کرده است و جک نیز 5 سال پیش در اتاق به دنیا آمده است. یک هفته بعد از تولد 5 سالگی جک، ماما متوجه میشود که نیک چند ماهی است بیکار شده و در شرف از دست دادن خانه خود است. ماما میداند که نیک قبل از اینکه خانه را از دست بدهد و آنها آزاد شوند هر دوی آنها را خواهد کشت. به همین دلیل برای نجات جک وانمود میکند او که او مریض است و بعد از طرح و نقشه زیاد بالاخره جک را از خانه فراری میدهد پس از آن جک هم با کمک پلیس ماما را نجات میدهد. اما مشکل فرار کردن از خانه نیست چگونگی مواجهه با دنیای بیرون چالش اصلی آنهاست....
اما داناهیو نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلنامهنویس ایرلندی-کانادایی است که در سال 1969 به دنیا آمده است. او فرزند «دنیس داناهیو» منتقد ادبی است. اِما تحصیلات خود در رشته هنر در دانشگاه دوبلین آغاز کرد و پس از آن مدرک دکترای زبان انگلیسی خود را از دانشگاه کمبریج گرفت. او در دوران دانشگاه در خوابگاهی دخترانه زندگی کرد و این تجربه باعث شد داستان کوتاه «خوش آمدگویی» را بنویسد. هنگام تحصیل در دانشگاه کمبریج اِما با همسرش «کریستین رالستن» (Christine Roulston) که استاد مطالعات زنان و فرانسه است آشنا شد و به همراه او به کانادا نقل مکان کرد و در حال حاضر ساکن این کشور است.
اما داناهیو اولین رمان خود را در سال 1994 با نام (استِر فِرای) Stir fry نوشت و یک سال بعد دومین کتاب خود را با نام هوود (hood) منتشر کرد. زندگی زنان موضوع اصلی هر دو کتاب است.
داناهیو در سال 2000 رمان بعدیاش را با نام «اسلمرکین» Slammerkin که رمانی تاریخی دربارهی زندگی خدمتکاری است که مشتری خود را به قتل میرساند، چاپ کرد که سبک متفاوتی با داستانهای قبلیاش داشت. رمان «اتاق» مشهورترین اما داناهیو است که در سال 2010 منتشر شد و به سرعت هم شهرت جهانی پیدا کرد هم نظر منتقدان را به خود جلب کرد. کتاب کاندیدای جایزه من بوکر (Man booker) شد و کتاب سال ایرلند لقب گرفت. «شگفتی» نیز اثر دیگر داناهیو است که توسط «مهسا خراسانی» به فارسی ترجمه شده است و توسط «نشر ستاک» منتشر شده است.
پس از اینکه رمان بسیار مورد توجه عموم قرار گرفت، در سال 2014 فیلمی بر اساس آن ساخته شد. زمانیکه فیلمسازان مختلف با نویسنده برای ساخت نسخه سینمایی کتاب وارد مذاکره شدند داناهیو به این نتیجه رسید خودش فیلنامه را بنویسد: «از دنیای فیلمسازی بی اطلاع بودم و درکی از عدم موفقیت نویسندگان در نوشتن فیلنامه کتابهایشان نداشتم، همیشه فکر میکردم چون من نویسنده کتاب هستم، میتوانم طوری فیلنامه را بنویسم که به داستان کتاب هیچ لطمهای وارد نشود.» داناهیو با وجود اینکه هیچ سابقهای در نوشتن فیلمنامه نداشت اما «لنی آبراهامسون»، کارگردان فیلم هم به این نتیجه رسید که داناهیو بهترین گزینه برای نوشتن فیلمنامهی فیلم اتاق است.
داناهیو در اولین تجربه خود بسیار خوش درخشید. او دربارهی ژانر داستان خود هم نظر جالبی دارد و برخلاف بسیاری از منتقدین که کتاب را در ژانر ترسناک دستهبندی میکنند، اما داناهیو آن را جنایی و ترسناک نمیداند: «تمام تلاشم این بود که اثری با ژانر جنایی ننویسم. اتاق عشق مادری به فرزند خود را نشان میدهد و هیچ چیز ترسناکی در آن وجود ندارد. داستان ترکیبی از عناصر ژانرهای مختلف است.»
فیلم اتاق با فیلمنامهی تاثیرگذارش در هفتاد و سومین مراسم گلدن گلوب در دو رشته بهترین بازیگر نقش اول درام و بهترین فیلمنامه جایزهها را به نام خود کرد. در هشتاد و هشتمین دورهی اسکار هم فیلم اتاق در چهار رشتهی بهترین فیلمبرداری، بهترین فیلمنامهی اقتباسی، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین کارگردانی نامزد جایزه اسکار شد اما در نهایت جایزه نصیب بری لارسون شد.
با توجه به شهرت جهانی رمان اتاق و همچنین جوایز بسیار زیادی که کسب کرد، نیاز به انتشار ترجمهی فارسی کتاب هم مورد توجه ناشران قرار گرفت. در حال حاضر ترجمههای متفاوتی از رمان اتاق در بازار کتاب یافت میشود. علی منصوری کتاب را برای نشر روزگار به فارسی برگردانده است. منصوری برای این ترجمه نثری ساده و روان را برای خوانش راحتتر مخاطبان انتخاب کرده است. از مترجمان دیگری که کتاب اتاق را به فارسی برگرداندهاند، میتوان به «علی قانع»، «حکیمه مردانی» و «محمد جوادی» اشاره کرد.
با وجود اینکه همهی این ترجمهها نثری روان دارند اما بعضی از ویژگیهای نگارشی بهکار رفته در نسخهی اصلی کتاب رعایت نشده است. به طور مثال در متن انگلیسی از صنعت جانبخشی به اشیا استفاده شده است و جک برای وسایل اتاق جنسیتی را در نظر گرفته است و این کار را با استفاده از به کار بردن ضمایر مونث و مذکر انجام داده است مثل «آقای آباژور» اما متاسفانه در بعضی از نسخههای فارسی این ویژگی متن در ترجمه از بین رفته است. خوشبختانه در نسخه کتاب اتاق ترجمه علی منصوری این خصوصیت متن رعایت شده و از بین نرفته است. نسخه الکترونیکی این کتاب را میتوانید از همین صفحه فیدیبو دانلود کنید.
همچنین کتاب الکترونیکی، پی دی اف (pdf) و صوتی رمان اتاق با ترجمه منصوری هم در سایت فیدیبو منتشر شده است. خرید و دانلود کتاب نیز در سایت فیدیبو امکان پذیر است. کتابهای دیگری نیز با نام اتاق در بازار کتاب ایران موجود است که «اتاق افسران» اثر «مارک دوگن»، «اتاق شگفتی ها» از «ژولین ساندرل»، «بودا، در اتاق زیر شیروانی» اثر «فریده اشرفی» و «اتاق روشن» نوشته «رولان بارت» ار جمله آنها هستند. همچنین کتاب «اتاق آبی» از «سهراب سپهری» نویسنده کاشانی نیز پیش از این منتشر شده است.
امروز پنج سالم شد. دیشب که میرفتم تو کمد بخوابم چهار سالم بود، ولی وقتی توی تاریکی، تو رختخواب بیدار شدم، پنج سالم شده بود، اجی مجی لاترجی. قبلش سه سالم بود، بعد دو، بعد یک، بعد صفر. «من منفی ساله هم بودم؟»
ماما خودش رو کش و قوس میده و میگه : «ها؟»
«اون بالا تو بهشت. یعنی منفی یه ساله، منفی دو ساله، منفی سه ساله بودم؟»
«نه، تا نیای این پایین شمارهها شروع نمیشن.»
«از تو پنجره سقفی میدیدم که همیشه ناراحت بودی. تا وقتی که بالاخره اومدم تو دلت؟»
«راست میگی.» ماما روی تخت دراز میشه تا لامپ رو روشن کنه. اقا لامپه یهو همهچی رو روشن میکنه. درست همین موقع من چشمام رو میبندم، بعد لای یکیشون رو باز میکنم، بعدم هر دو رو.
ماما بهم میگه: «انقدر نشستم و گریه کردم که دیگه اشکی برام نمونده بود، همین جور دراز کشیده بودم و ثانیهها رو میشمردم.»
من ازش میپرسم:« چند ثانیه مثلا؟»
«میلیونها و میلیونها.»
«نه، دقیقا چند ثانیه؟»
ماما میگه: «شمارش از دستم در رفته.»
«بعدش آرزو کردی و آرزو کردی و آرزو کردی تا وقتی دلت گنده شد.»
پوزخند میزنه و میگه : «تا وقتی دیدم داری لگد میزنی.»
«به چی لگد میزدم؟»
«معلومه، به من»
همیشه از این جاش یه خرده خندهام میگیره.
«از اون تو هی بوم، بوم.» ماما لباس خوابش رو میزنه بالا و شکمش رو میپرونه.«با خودم گفتم جک دیگه داره پیداش میشه. اولین اتفاق صبح روز بعد این بود که تو با چشمای باز، سر خوردی و افتادی رو قالیچه.»
به ختم قالیچه نگاه میکنم با اون قرمزیها و قهوهایها و سیاهیهاش که کج و معوج دور هم پیچیدهان. یه لک هم هست که من موقع تولد اشتباهی انداختهم روش. به ماما میگم:«تو بندم رو بریدی و من آزاد شدم، بعد تبدیل به یه پسر شدم.»
«خب راستش تو همون موقعش هم پسر بودی.» از روی تخت بلند میشه و میره سراغ ترموستات تا هوا رو گرم کنه.
فکر نکنم دیشب بعد از نه اون اومده باشه، هر وقت میآد هوا یه جور دیگهست. از ماما چیزی نمیپرسم چون دوست نداره راجع به اون حرف بزنه.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۴۱ مگابایت |
تعداد صفحات | 336 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۱۲:۰۰ |
نویسنده | اما داناهیو |
مترجم |