شاید اگر روزی تاریخ زمین را به عقب برگردانیم افراد تاثیرگذار زیادی را در آن پیدا کنیم؛ رهبران، سیاستمداران و دولت مردان زیادی هستند که برای جوامعشان بسیار عزیز و مهم بودهاند. کسانی مانند «امیرکبیر»، «نلسون ماندلا» و حتی آدولف هیتلر.
اگرچه خیلی از مردم آدولف هیتلر را رهبری خوب و کاربلد نمیدانند اما حقیقت امر این است که او طرفداران زیادی میان مردم آلمان و جهان دارد. اکنون بعد از شصت و شش سال تیمور ورمش، نویسندهی آلمانی آدولف هیتلر را از خواب برخیزانده و وارد سال 2011 و عصر تکنولوژی کرده است.
در تابستان سال 2011 آدولف هیتلر در زمینی خالی در برلین از خواب بیدار شد. بدون جنگ، بدون حزب، بدون اوا. در صلحی کامل در میان هزاران نفر خارجی و آنگلا مِرکِل. 66 سال پس از اینکه به اصطلاح حضور پیشوا به نتیجهای نرسیده بود، احتمال پیشرفتی جدید در تلویزیون و برنامهها تلویزیونی برای هیتلر به وجود آمد. این هیتلر یک چهره طنز نیست و به همین دلیل واقعا ترسناک است. در این سرزمین او با چیزهایی روبهرو میشود: بد بینی، بی بند و باری مهار نشده و با وجود چند دهه دموکراسی، آلمان پر بود از عوام فریبی و تمایل به کلیک کردن و فشردن صفحه کلید کامپیوتر.
کتاب بازگشت هیتلر نوشتهی تیمور ورمش اولین بار در سال 2012 در نمایشگاه کتاب فرانکفورت رونمایی شد. بر اساس توضیح ناشر در مقدمه این اثر فقط در آلمان یک میلیون نسخهی فیزیکی و بیش از سیصد هزار نسخهی الکترونیکی به فروش رسیده است.
کتاب بازگشت هیتلر بلافاصله بعد از انتشارش بازخوردهای خوبی از منتقدین دریافت کرد. زیرا این کتاب سعی دارد وقایع و دیدگاهها هیتلر را از زبان خود هیتلر به مردم نشان دهد و این نکته شخصیت هیتلر را خاکستری میکند؛ شخصیت هیتلر کتاب نه به اندازهی هیتلر نازیها سفید است و نه اندازهی هیتلر در جایگاه یک دیکتاتور سیاه. این کتاب راهی را نشان میدهد که آدولف هیتلر در زندگی پیمود؛ از محوطهای خشک و خالی در مرکز برلین تا یک دکهی روزنامه فروشی؛ از یک مغازهی لباسشویی که به ترکها تعلق داشت تا شبکهی تلویزیون ملی آلمان. بازگشت هیتلر کتابی مهیج است و خواننده را در لذت و شادی غرق میکند. این کتاب چنان خواننده را غافلگیر میکند که دیگر به هیتلر نمیخندد، با هیتلر میخندد.
یکی از نکاتی که دربارهی کتاب بازگشت هیتلر قابل توجه است، روایت طنز ادبی آن است. طنزی که در عین خندهدار بودن نکات عمیقی را به خواننده بیان میکند. نشریه معتبر گاردین دربارهی این کتاب مینویسد:«یکی از جنبههایی که تیمور ورمش در کتابش مطرح کرده است، نمایان کردن احساس نوستالژیک مردم جهان برای داشتن رهبری مقتدر است. رهبری که ایدئولوژی مشخصی دارد و حس میهن پرستی را در مردمانش زنده میکند.»
یکی از ادبیترین بخشهای کتاب بازگشت هیتلر، روایت داستانی آن است که تیمور ورمش به صورت ماهرانه داستان بیدار شدن هیتلر را با تلمیحی از افسانهی زیبای خفته که ریشهی آلمانی دارد ترکیب کرده است: «موفق شدم لحظهای بنشینم و دست و پا و انگشتانم را تکان دهم. به نظر میرسید جراحتی نداشته باشم. وضع جسمانی رضایت بخشی داشتم. کاملا سالم بودم و دستهایم نمیلرزید: البته کمی سردرد داشتم. به وضع سر و وضعم نگاهی انداختم. اونیفرم سربازی تنم بود. کثیف بود؛ ولی نه زیاد. مدفون شده بودم. سطح زمین بالاتر از من قرار داشت، به گونهای که مانند خمیر نان فانتزی یا پیراشکی یا چیز دیگری شده بودم. بوی زنندهای به دماغم خورد. بدتر از بوی گازوئیل، شاید بنزین بود. احتمالا اِوا میخواست اونیفرمم را با بنزین تمیز کند؛ ولی بنزینها را با او.نیفرمم تمیز کرده بود! غلط نکنم یک گالن بنزین روی اونیفرم خالی کرده است. اِوا خودش اینجا نبود؛ هیچکدام از کارکنان هم نبودند. خاک را از کتم تکاندم.»
نکتهای دیگر دربارهی نگارش کتاب بازگشت هیتلر وجود دارد استفاده از راوی اول شخص مفرد برای بیان کردن داستان است. تیمور ورمش با استفاده از این سبک نوشتاری خواننده را با افکار هیتلر درگیر میکند و نشان میدهد که هیتلر لزوما شخص یا رهبر بدی نیست بلکه مانند همهی انسانهای دیگر دچار شک و تردید، گناه و اشتباه میشود. برای مثال در بخشهایی از داستان ورمش برای نشان دادن نگرانی هیتلر از جملههای کوتاه استفاده میکند، دقیقا مانند بیگانهای که به تازگی به شهر وارد شده باشد.
تیمور ورمش، نویسنده و روزنامهنگار سرشناس آلمانی در سال ۱۹۶۷ در نورنبرگِ آلمان متولد شد. او فارغالتحصیل رشتهی علوم سیاسی و تاریخ است و تا سال ۲۰۰۹ گزارشها، مقالات و نوشتههای خود را با نام دیگری در روزنامهها منتشر میکرد. نویسندهای در سایه که با انتشار اولین کتاب خود به نویسندهای مشهور در سطح جهانی تبدیل شد.
بازگشت هیتلر اولین کتاب ورمش است که سال ۲۰۱۲ منتشر شد این کتاب با رویکردی طنز تاثیر رسانهها بر افکار عمومی را نقد میکند. دومین اثر ورمش، کتاب منتشر نشدهای با نام «گرسنگی و چاقی» است که سال ۲۰۲۰ به چاپ خواهد رسید.
تیمور ورمش دربارهی کتاب بازگشت هیتلر میگوید:«آلمانها تصویر کلیشهای از هیتلر دارند. آنها او را هیولایی تصور میکنند که چیزی از انسانیت نمیداند. اما حقیقت امر این است که هیتلر با وجود اینکه از انسان امروزی متفاوت است اما همچنان میلیونها نفر تحت تاثیر حرفها و ایدئولوژیهایش هستند. شاید امروزه این ایدهها نتوانند جنگی به بزرگی جنگ جهانی دوم به را بیاندازند اما همچنان ایدههایی قوی و منسجم شناخته میشوند.»
تیمور ورمش در مورد هدفش برای نوشتن کتاب بازگشت هیتلر میگوید:«میخواستم به خوانندگانم نشان دهم که در طول تاریخ تغییر چندانی در نگرش مردم اتفاق نیافتاده است و صادقانه بگویم هیتلر با حرفهایش در زندگی امروز هم میتوانست بسیار تاثیرگذار باشد.»
روایت داستانی جذاب کتاب بازگشت هیتلر باعث شده است که این کتاب تاکنون به سی و هشت زبان زندهی دنیا ترجمه شود. اولین ترجمه از کتاب ورمش را انتشارات «تیسا» در سال ۱۳۹۲ منتشر کرد. «بهار مقربی» این برگردان فارسی را با نام بازگشت هیتلر ترجمه کرد. این کتاب در همان سال توسط انتشارات چشمه با ترجمهی «مهشید میر معزی» هم منتشر شد.
کمپانی فیلمسازی میتوس برلینز فیلم امتیاز ساخت فیلمی بر اساس کتاب ورمش را خرید و فیلم بازگشت هیتلر (Look Who’s Back) را در سال ۲۰۱۵ اکران کرد. «دیوید ونت» این اقتباس سینمایی را کارگردانی کرد و بازیگرانی همچون «الیور ماسوچی» و «توماس ام. کپل» در نقشهای اصلی فیلم ایفای نقش کردند.
خرید و دانلود نسخهی الکترونیکی کتاب بازگشت هیتلر اثر تیمور ورمش با ترجمهی بهار مقربی در همین صفحهی فیدیبو امکانپذیر است.
برای من تقریبا شگفتآور است که هیچگونه واکنش یا پاسخی دریافت نکردم. ابله آستینش را به زور از دست من درآورد، مات و مبهوت به من نگاه کرد و با کف دستش چند حرکت دایره شکل بین خودش و سر من کشید. اشارهی تحقیر آمیز آشکارش دیگر انکار کردنی نبود. چنین چیزی اینجا کاملا از منترل خارج است؛ دیگر همانند یک رهبر نظامی یا یک رهبر رایش مطرح نبودم. پسران فوتبالیست، مرد پیر، دوچرخه سوار، زنی بات کالسکهی بچه نمیتوانست تصادفی باشد. تصمیم من در آن لحظه این بود که نهادهای امنیتی را در جریان بگذارم تا نظم را دوباره به حال اول بازگردانند و من بتوانم اوضاع را کنترل کنم. موقعیت دقیقم را نمیدانستم. اطلاعات بیشتری نیاز داشتم. متد کاربردی برای درک این وضعیت را دوباره بسیار خونسرد مرور کردم. در آلمان و در برلین بودم، در حالیکه برایم کاملا ناآشنا بود. این آلمان متفاوت در بعضی چیزها به امپراتوری مورد اعتماد من شبیه بود. هنوز دوچرخه سوار و اتومبیل وجود داشت، احتمالا روزنامهها هم بودند. اطرافم را نگاه کردم. آنچه دیدم، به روزنامهای با چاپب بیش از حد گران شباهت داشت. ورقش رنگی و برایم کاملا ناآشنا بود. «مدیا مارکت» نام داشت، واقعا به یاد نمیآورم چنین چیزی را تصویب کرده باشم و مطمونم هرگز آن را تایید نکردهام. اطلاعات موجود در آن کاملا نامفهوم بود. به شدت خشمگین شدم، چگونه بی مخهای ابله در زمان کمبود کاغذ با بی قیدی میتوانند منابع گرانبهایی از اموال عمومی را برای همیشه هدر دهند. رادیو میتوانست در چند کلمه نکوهشآمیز این مسئله را بگوید. اگر من پشت میزم نشسته بودم! اما در حقیقت به اخباری قابل اعتماد از سوی یک ناظر ملی با یک مبارزه طلب نیاز داشتم، حتی یک شی سلاحگونه هم راضی بودم. کیوسکی در فاصلهی نه چندان دور قرار داشت و حتی از این فاصله قابل توجه میتوان تشخیص داد که موقعیت شگفت انگیزی است.
به نظر میرسید، ما در عمیقترین و آرامترین موقعیت صلح هستیم! بیصبرانه ایستادم؛ به راحتی زمان زیادی را از دست داده بودم. لازم بود تا به سرعت وضعیتم را دوباره منظم کنم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۸۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 303 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۰۶:۰۰ |
نویسنده | تیمور ورمش |
مترجم |