از واقعیتهای تلخ زندگانی به رویا پناه میبرم؛ همچون کودکی که شبهنگام از کابوسی وحشتناک از خواب برخاسته و به سوی آغوش مادرش میرود، من هم به رویاهایم پناه میبرم؛ چون پناهی جز آن ندارم. میدانید، واقعیت ترسناک است، تاریک است، بوی مرگ میدهد؛ ولی در طرف مقابل، رویا زیباست، روشن و رنگین است، بوی زندگانی واقعی را میدهد. درست است، واقعیتها عنصر تشکیلدهنده زندگانی هستند؛ ولی رویا بیشتر بوی زندگانی میدهد.
نه اینکه بگویم از واقعیتها فرار میکنم، نه؛ تمامی آنها را با آغوش باز پذیرا هستم؛ ولی در یک گوشه آنها را انبار میکنم و میروم در بهشت رویاهای خود آرام بگیرم.
روزی از روزها، حدود ساعتهای یازده شب بود، در سن هفده سالگی، تنها داشتم در خیابانها قدم میزدم، بدون هیچ مقصد مشخصی. آخر این قدمهای بیدلیل به قبرستان شهرم ختم شد؛ یعنی قبرستان سرعین، قبرستان رضوان. وقتی جلوی در قبرستان ایستادم، یک آن یک رویا مرا در خود غرق کرد: چه میشود اگر همه مردگان زنده شوند و زندگان جایشان را به آنها بدهند؟
این رویا یکی از رویاهای بیشمار من بود. تصمیم گرفتم آن را کتابی کنم و با شما سهیم شوم.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 839.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 152 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | رضا آقازاده |
ناشر | مت خصصان |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۶/۰۲ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
قیمت چاپی | 169,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |