رمان صوتی در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری اثر میلاد روشنی پایان، داستانی تکاندهنده و تأملبرانگیز را روایت میکند که با خودکشی ناگهانی آقای بادیاری آغاز میشود. در سکوت مطلق شب بیست و چهارم دی ماه، ناگهان تاریکی مطلق با خود خبر ناگوار خودکشی آقای بادیاری را به ارمغان میآورد. گویی نویسنده با این شروع ناگهانی، خواننده را در همان بهت و حیرتی فرو میبرد که خانوادهی آقای بادیاری در آن غرق شدهاند. این اتفاق، خانوادهی او را در شوکی عظیم فرو میبرد و سوالات بیشماری را در ذهنشان پدید میآورد. اما داستان به اینجا ختم نمیشود. نویسنده با ظرافتی مثالزدنی، خواننده را به سفری در اعماق وجود آقای بادیاری و خانوادهاش میبرد. در این سفر، لایههای پنهان زندگی او و روابطش با اطرافیان به تدریج آشکار میشود. علاوه بر این، رگههایی از رئالیسم جادویی در داستان، لحظات عجیب و غریبی را به تصویر میکشد که مرز بین دنیای واقعی و خیال را محو میکنند. این عناصر، روایتی بدیع و گیرا خلق میکنند که خواننده را تا پایان مجذوب خود نگه میدارد. رمان در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری تنها به روایت سرگذشت یک خودکشی بسنده نمیکند، بلکه به کاوشی عمیق در مفاهیم زندگی، مرگ، عشق، خانواده و هویت میپردازد. این رمان، اثری ارزشمند و خواندنی است که به مخاطب فرصتی برای تأمل در مسائل مهم زندگی و چالشهای پیچیدهی روابط انسانی میدهد. اگر شما هم به شنیدن داستان و رمان فارسی حوزه درام علاقه دارید حتما به دستهبندی داستان و رمان درام فارسی فیدیبو سر بزنید.
ميلاد روشني پايان نویسنده ایرانی متولد سال 1364 می باشد.
جهت مشاهده سایر آثار ميلاد روشني کلیک کنید.
در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری، رمانی گیرا و تأملبرانگیز است که با روایتی بدیع و جذاب، خواننده را به سفری در اعماق وجود انسان و ورای تاریکی مرگ میبرد. رمان با خودکشی ناگهانی آقای بادیاری، جنتلمنی ثروتمند و با وقار، آغاز میشود. در هر فصل از رمان، به زندگی یکی از شخصیتهای نزدیک به آقای بادیاری پرداخته میشود و لایههای پنهان زندگی او و روابطش با اطرافیان به تدریج آشکار میشود. این روایتِ متقاطع، فضایی پر از رمز و راز و پرسشهای بیپاسخ ایجاد میکند که تا پایان، مخاطب را مجذوب خود نگه میدارد. یکی از نقاط قوت برجستهی این رمان، شخصیتپردازی ظریف و دقیق آن است. نویسنده با ظرافت و مهارت، به اعماق وجود شخصیتهای داستان نفوذ میکند و روابط پیچیده و گاه متناقض آنها را به تصویر میکشد. هر کدام از شخصیتها، خصوصیات و ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارند و با ظرافت تمام، در تار و پود داستان تنیده شدهاند. خواننده به راحتی میتواند با آنها همذاتپنداری کند و در غمها و شادیهایشان سهیم شود. در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری صرفا به روایت یک داستان جنایی و معمایی ختم نمیشود، بلکه به واکاوی مفاهیم عمیق انسانی همچون زندگی، مرگ، عشق، خانواده، تنهایی، پوچی و هویت میپردازد. مرگ ناگهانی آقای بادیاری، بهانهای میشود برای طرح سوالات بنیادی در مورد زندگی و مرگ و جستجوی معنا در آن. خواننده در خلال مطالعهی این رمان، به تأمل در مورد این مفاهیم عمیق وادار میشود و در نهایت، برداشت خود را از زندگی و مرگ خواهد داشت. این عناصر، به داستان عمق و لطافتی خاص میبخشند و خواننده را به دنیای خیالانگیز و فرا واقعی داستان میبرند.
در نیمهشب بیست و چهارم دیماه، آقای بادیاری خودکشی کرد. هیچکس باور نمیکرد جنتلمن مبادیآدابی که روزهای پُربارش را میگذراند، و دو هفته قبل که از روی یکی از اسبهایش افتاد به شکلی معجزهآسا فقط خراشی کوچک روی بازوی چپش افتاد، دلیلی برای خودکشی داشته باشد. در واقعیت هم هیچ دلیلی وجود نداشت. پسر کوچکش، سامیار بادیاری، که نویسندهی داستانهای عاشقانه بود و رمان پنجمش، دختری در باد، به چاپ سی و هفتم رسیده بود، او را موفقترین مرد کشور میدانست و همسر سابقش، طاهره تالشی، هم دو سال قبل (یا شاید بیشتر) چنان مسالمتآمیز و متمدنانه از او جدا شده بود که بهظاهر هیچ حفرهای نباید در زندگیاش شکل میگرفت. خانم بادیاریِ سابق بعدازظهری بهاری با لبخندی دوستانه به درخواستش برای پایان دادن به زندگی زناشویی پاسخ مثبت داد و از صمیم قلب اقرار کرد که خودش هم به همین نتیجه رسیده بود. در طول این دو سال هم طاهره چندبار بادیاری را دیده بود و هربار قاطعانه به او گفته بود تقصیر هیچکس، حتی الیکا، نبوده است. الیکا، که نامش را چندین سال قبل تغییر داده بود و هیچکس نام اولش را نمیدانست، دو سال و چند ماه عاشق آقای بادیاری بود و ظاهراً پس از مرگش هم عاشق ماند. الیکا یک روز پس از خودکشی بادیاری به دفتر کار سامیار رفت و از اندوه جانفرسایش گفت و همان جا روی یکی از برگههای پرینتشدهی رمان ششم سامیار بادیاری، که بهتازگی شروع کرده بود و الیکا این شروع بلافاصله را نوعی توهین علنی در زمان سوگواری قلمداد کرد (اما چیزی به نویسندهی جوان نگفت)، با خطی لرزان نوشت حتی یک ریال از ثروت سرسامآور بادیاری را قبول نمیکند و بنا دارد به سفری بیسرانجام برود. سامیار بادیاری با مغز کوچکش به موضوع شک کرد و این اقدام ابلهانه را انگیزهای برای قتل تصور کرد. اما کمی بعد، زمانی که به حماقت خود پی برد و دو هفته دنبال ردی از الیکا گشت و خبری نیافت، عمل قهرمانانهی الیکا را دزدید و در رمان جدیدش گنجاند؛ در آخرین صفحهی رمانش دختر زیبایی به نام الی پس از مرگ معشوقش، در سفری جادهای، ماشینش را به طرف یک تریلی میچرخاند و خود را میکشد. آخرین جملهی رمانش «و اینچنین دخترک معصوم به معشوقش پیوست» بود، و در آن تعبیر «دخترک معصوم» را برای چهارصد و هشتاد و سومینبار با دستودلبازی طاقتفرسایی به کار برده بود تا وجدان معذبش را آرام کند.
اگر شما هم به شنیدن داستان و رمان فارسی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
سمفونی مردگان نویسنده عباس معروفی ناشر آوانامه
چراغ ها را من خاموش می کنم نویسنده زویا پیرزاد ناشر نوین کتاب
خانه ی لهستانی ها نویسنده مرجان شیرمحمدی ناشر رادیو گوشه
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 220.۹۲ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۳:۵۵:۳۹ |
نویسنده | میلاد روشنی پایان |
راوی | حمید محمدی |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۳/۱۲ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خوب بود کاملا مسلط به شیوه درست نوشتن با هنرمندی کافی و داشتن حرفی برای گفتن
خسته کننده ۶ قسمت بیشتر نتونستم گوش بدم .