کتاب «روز بیخورشید» که جلد اول از سهگانهی «روز پنجاه و نهم» است، تلاشیست موفق از شیوا پورنگ که توانسته تا حد بسیار زیادی در روایت داستانی در این ژانر به بیان شخصی خود برسد.
این کتاب حاصل چندین سال مطالعهی نویسنده بر روی اسطورهها از یکسو و تحلیل شیوهی نگارش داستانهای موفق ژانر فانتزیست. نویسنده با پشتوانهی این مطالعه و با بهره بردن از سابقهی بیش از دو دهه نویسندگی خود چه در زمینه ادبیات نوجوان، چه بزرگسال و خلق آثاری چون رمان شووا، مجموعهداستان آذر به جان، زمان به وقت مهتاب، تصمیم گرفت تا در این ژانر بنویسد.
سه سال تلاش بیوقفه در مطالعه و نوشتن موجب شد تا ایدهی اولیهی کتاب تبدیل به داستانی شود که با پشتوانهی درونمایه جذاب، استفاده بجا از زبان کهن، ارایهی تصاویر بدیع و توصیفات زیبا، نه فقط مناسب نوجوانان باشد بلکه برای بزرگسالان علاقهمند به ژانر فانتزی با درونمایه حماسی نیز درگیرکننده باشد.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 6.۳۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 250 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۲۰:۰۰ |
نویسنده | شیوا پورنگ |
ناشر | چهره مهر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۱۸ |
قیمت ارزی | 19 دلار |
قیمت چاپی | 140,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
معرفی یک کتاب خوب "روز بی خورشید" از شیوا پورنگ را خواندم ولذت بردم. راستش با خواندن کتاب های قبلی این نویسنده، انتظار دیگری هم نداشتم. بخصوص کتاب های من جر می زنم و شووا و آذر به جان او.شک نداشتم ششمین کتاب او یک "پاکنویس" تمیز خواهد بود، و بود. این کتاب را بسیار دوست دارم بخصوص که برای اولین بار حس عجیبی به داستان داشتم: مانند خیلی وقت ها کنجکاو بودم که بدانم آخر چه بر سر مسافرهای کتاب می افتد اما از طرفی دلم نمی خواست کتاب تمام بشود! این کتاب نمونه ی بارز یک تعلیق است. یک کار قوی و موفق که نویسنده بخوبی خواننده را بدنبال خود می کشد. هسته ی داستان سه کودک هستند که راهی سفری می شوند که اول ترا با دنیای تخیلات همراه می کنند و بعد نرم نرمک با آن دنیا اخت می شوی. نگران می شوی، دلت مدام هری می ریزد، نگران می شوی، اما بزودی نفس تازه می کنی و لبخند می زنی. دستی به شانه ات می خورد و از جا می پری اما با نگاهی گرم روبرو می شوی و به سر جایت می نشینی و آرام می گیری. عشق و مهر در خانواده در این داستان بسیار خوب به تصویر کشیده شده و ملموس است. در مقدمه ی این کتاب از قلم خوب جواد عسگری خواندم که خانم پورنگ برای نوشتن این کتاب، چند سال در باره ی اسطوره ها مطالعه کرده، و این مرا نگران کرد که نتوانم کتاب را بفهمم. چرا که خود چندان مطالعه ای در مورد اسطوره ها ندارم. اما نویسنده قلمش را سخت نمی کند، برعکس، اصلاً کاری به کار اسطوره های بخصوصی ندارد. تنها ناخودآگاهانه لابلای تعاریف، با ظرافت مخ ترا بکار می گیرد و ترا با خود همراه می کند. چند مورد دیگر، لایه هاییست که بین خطوط کتاب کاملاً قابل حس اند و آن اشاره به جامعه هایی است که امروزه بشر در آن زندگی میکند. پررنگ کردن ناعدالتی بین انسان های ضعیف در مقابل زورگویان یکی از آنهاست که در دنیا هر روزه ناظرشان هستیم. اما در اینجا نه بطور خسته کننده و یکنواخت یک سخنرانی، بلکه در قالب یک داستان. یکی از جذابیت های این کتاب، استفاده از زبان کهن ایران است که بسیار شیرین و جالب بکار گرفته شده. مثلاً برای سوال در مورد مدت زمان، اینگونه شخصیت داستانش می پرسد: چند خورشید دیده ای؟ حالا من از شما می پرسم: چند خورشید دیگر این کتاب خوب را به کتابخانه ات اضافه می کنی؟