در داستان «نالیدن ستون حنانه»، از مجموعه «جزیره مثنوی»، از ستون درخت خرما میشنویم و مولانا شاعرانه و هنرمندانه از دل مثالی شیرین و جذاب ما را به بازاندیشی در رفتارهایمان دعوت میکند و علیرضا شریعتی با تحلیل و تفسیری که از داستان به ما ارائه میدهد آن بازاندیشی را، که هدف مولانا بوده، در مخاطب درونی میکند و همنشینی همه اینها در کنار هم تاثیر عمیقی در روح و روانمان میگذارد.
ماجرای کلی داستان «نالیدن ستون حنانه» از این قرار است:
ستون حنانه (نالهکننده)، ستونی از درخت خرما است که حضرت رسول در مسجد به آن تکیه میدادند و خطابه و موعظه میکردند. بعدها برای آن حضرت منبری ساختند که بر فراز آن بنشینند و دیگر هنگام خطابهها آن حضرت به ستون درخت خرما تکیه نمیدادند. چنین شد که ستون حنانه از دوری حضرت بیتاب شد و شروع به ناله و زاری کرد:
استن حنانه از هجر رسول
ناله میزد همچو ارباب عقول
گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون
گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی
بر سر منبر تو مسند ساختی
پیامبر به ستون گفت: «چه میخواهی؟» ستون برای حضرت از سختیهای دوری گفت و سفره دلش را برای حضرت پهن کرد. و دقیقا در پی همین سوال و جواب است که گفتوگویی متفاوت میان آن دو شروع میشود و ستون، به سخن میآید و از خواستهها و آرزوهایش میگوید و مولانا در دل حرفهایی که از زبان ستون بیان میکند، میکوشید منظور خودش را به مخاطب برساند و درهای جدیدی از شناخت را برای مخاطب حرفهایش باز کند.
این هنر خاص مولوی است که از کوتاهترین روایتها یا حتی قصههای تاریخی، هزاران حرف از جنس حقیقت را با مخاطبش بیان میکند. آن هم حرفهایی که گرچه چند قرن از آنها گذشته، اما هنوز زنده هستند.
با شنیدن این داستان میتوانید در انتخابها و رفتارتان در زندگی بازنگری کنید. در مسیر این بازنگریها علیرضا شریعتی نیز با رویکری درمانی همراه و هممسیر شما خواهد بود و با سادهسازی زبانی و مفهومی اثر آن را برای انسان امروزی شیرینتر و دلچسبتر میکند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 7.۸۴ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۸:۱۳ |
نویسنده | مولانا |
راوی | علیرضا شریعتی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۸/۱۳ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |