آلکساندر سرگییویچ پوشکین در ۲۶ ماه مه ۱۷۹۹ در مسکو به دنیا آمد. تولد پوشکین با عید پاک و همچنین با روز تولد نوه تزار پاول همزمان بود. به همین جهت تولد شاعر نابغه با شادی و سرور ملی مصادف گردید.
سرگی لوویچ پدر پوشکین سرگردی بازنشسته و مادرش نادژدا اسیپاونا از نژاد آبراهام هانیبال امیرزاده حبشی بود. آبراهام در کودکی اسیر و به تزار پیوتر کبیر هدیه شده بود. او توانسته بود با هوش و لیاقتش به سرداری رسیده و جزو نزدیکان پیوتر محسوب شود.
خانواده پوشکین از نظر فرهنگ و تمدن در سطح بسیار بالای جامعه قرار داشتند. علم، هنر و ادبیات مورد توجه خاص آنها بود. خانهی آنها همیشه پر از مهمان بود. شاعران، نقاشان و موسیقیدانان مرتب به آنجا رفت و آمد داشتند.
پدر پوشکین کتابخانهی بزرگ و نفیسی از نویسندگان فرانسه و روس داشت. این کتابخانه در زندگی آتی پوشکین نقش مهمی را ایفا کرد. پوشکین هنوز کودکی بیش نبود که از طریق همین کتابخانه با سخنوران بزرگ ادب قرن هیجدهم آشنا شد. اغلب نویسندگان و شاعران برجسته آن زمان در خانه پوشکینها دیده میشدند. آلکساندر کوچک با اشتیاق به گفتگوی آنها در باب شعر و ادبیات گوش میکرد. واسیلی لوویچ عموی او ادیبی سرشناس بود. بدین ترتیب کودکی پوشکین در محیطی ادبی سپری شد و طبیعی است که این وضعیت در پرورش علایق و تمایلات وی موثر بود.
در آن زمان خانوادههای اشرافی روس ترجیح میدادند به زبان فرانسه صحبت کنند. آلکساندر زبان فرانسه را به خوبی زبان روسی میدانست. او حافظهی خوبی داشت و بسیاری از مطالبی را که به فرانسه و روسی خوانده بود از حفظ بود.
پوشکین نه تنها با ادبیات جهان آشنا بود بلکه دایهاش آرینا رادیانوونا که قصهگوی ماهری بود او را با داستانهای ملی کشورش آشنا میکرد و ترانههای محلی را برایش میخواند. او قصه و ضربالمثلهای زیادی بلد بود و توانسته بود توجه پوشکین را به آنها جلب کرده و عشق به ادبیات فولکوریک روس را در او به وجود بیاورد. او با آشنا ساختن آلکساندر با اشعار فولکلور روس روحیه شاعر را از احساس نفرت و تحقیر نسبت به هموطنانش که با زندگی درباریان و اشراف اختلاف فاحشی داشت محافظت میکرد. پوشکین دایهاش را که تا آخر عمر دوست وفادارش محسوب میشد بسیار دوست میداشت و در چند اثر خویش به نامهای «غروب زمستان»، «به دایهام» و چند اثر دیگر با عشق و محبت از دایهاش یاد میکند.
مادربزرگ پوشکین، ماریا آلکسیوونا نیز در تربیت او نقش داشت. او بود که خواندن و نوشتن به زبان روسی را به آلکساندر کوچک آموخت.
پوشکین هنوز نوجوانی بیش نبود که نوشتن آثار ادبی را آغاز کرد. او در همان کودکی افسانهی منظوم و شعر میساخت و گاه نیز نمایشنامههای کوچک مینوشت. او و اُلگا خواهرش تئاتری خانگی ترتیب داده بودند. در این تئاتر آلکساندر نقش اجرا کننده و الگا نقش تماشاچی را داشت.
پوشکین نزدیک به دوازده سال داشت که والدینش تصمیم گرفتند او را تحت تعلیم و آموزش اروپایی قرار دهند و به این ترتیب موقعیت ممتازی برای او در اجتماع به دست آورند. آنها مطلع شدند که در «تسارسکویه سلو» که اقامتگاه تابستانی تزاران روس بود، دبیرستانی برای جوانان افتتاح شده است. در این دبیرستان دانشآموزان از بهترین آموزشها برخوردار میشدند و فارغالتحصیلان به کارهای مهم دولتی گماشته میشدند. در امتحان سال ۱۸۱۵ که در حضور گاوریلا درژاوین بزرگترین شاعر آن عصر برگزار میشد، پوشکین با خواندن شعر خود به نام «خاطرات تسارسکویه سلو» مورد توجه خاص او قرار گرفت. درژاوین از شنیدن شعر پوشکین به وجد آمد از جا برخاست و خواست تا او را در آغوش کشد ولی آلکساندر فرار کرده و تمام روز خود را پنهان ساخت. درژاوین درباره پوشکین گفت: «او همان کسی است که جای مرا خواهد گرفت.» بعدها پوشکین درباره این اولین پیروزی بزرگش چنین نوشت: «پیرمرد که دیگر چیزی از عمرش باقی نمانده بود مرا دعای خیر کرد.»
پوشکین از همان دوران دبیرستان به عضویت انجمن ادبی آرزوماس که بر علیه کهنهاندیشی و ژانرهای منسوخ در ادبیات مبارزه میکرد، درآمد.
در ژوئن۱۸۱۷ پوشکین پس از پایان تحصیلات دبیرستانی در وزارت امور خارجه مشغول به کار گردید. او علاقهای به این مقام و پست نداشت. به زودی او به عضویت انجمن ادبی «چراغ سبز» درآمد. این انجمن با محافل و گروههای زیرزمینی انقلابی ارتباط نزدیک داشت. پوشکین را به خاطر عقاید سیاسی تا سال ۱۸۲۰ به جنوب تبعید کردند.
پوشکین در این سالهای تبعید که مدتی از آن در قفقاز سپری شد، تحت تأثیر ابهت و عظمت طبیعت قهرآلود قفقاز قرار گرفت و برای تحقیق درباره زندگی و معیشت کوهنشینان و قزاقهای این منطقه وقت زیادی صرف کرد. او منظومه «اسیر قفقاز» را در همین زمان به رشته تحریر درآورد. بعضی از آثار منظوم او در این سالها عبارتند از: منظومهی اسیر قفقاز، فواره باغچهسرا، گابریلاد، یوگنی آنگین، کولیها و برادران سارق.
سال ۱۸۲۶ پوشکین به پایتخت احضار شد و به او اعلام نمودند که بخشیده شده و میتواند هر کجا بخواهد زندگی کند. اما در حقیقت شاعر کمافیالسابق تحت مراقبت شدید پلیس بود. او موظف بود، برای چاپ تألیفات و برای تمام سفرهایش از قبل مجوز کسب کند. وضع روحی او طی سالهای پس از آزادی همچنان پریشان بود. بهترین دوستانش در تبعید به سر میبردند. مناسبات او با حکومت و اجتماع اشرافی هر سال تیره و تیرهتر میشد.
در فوریه سال ۱۸۳۱ او با دختری زیبا به نام ناتالیا نیکالایونا گانچاراوا ازدواج کرد. محافل اشرافی که هجویات و نیش زبانهای پوشکین را نمیتوانستند ندیده بگیرند با پراکنده ساختن شایعات دروغین درباره همسرش از او انتقام میگرفتند. تهمتزنان درباری همواره تلاش میکردند تا بین پوشکین و دانتس که پسرخوانده سفیر هلند و افسر گارد بود و گفته میشد دوستدار همسر پوشکین است، دوئلی ترتیب دهند. پوشکین که شرف خود را مورد اهانت میدید دانتس را به دوئل خواند. در ۲۷ ژوئیه سال ۱۸۳۷ این دوئل برگزار شد. پوشکین زخم عمیقی برداشت و پس از دو روز در تاریخ ۲۹ ژانویه (مطابق با ۱۰ فوریه تاریخ جدید) درگذشت. هنگامی که خبر مرگ پوشکین منتشر شد عده کثیری گرد خانهاش گرد آمدند. موجی از تنفر و انزجار علیه دانتس جامعه را فرا گرفت. مرگ فاجعهآمیز شاعر محبوب روس عزای ملی شد. به دستور حکومت تابوت پوشکین مخفیانه و تحتالحفظ به دهکده میخائیلوفسکویه حمل و در صومعه سویتاگورسکی به خاک سپرده شد.
پوشکین در مبارزات و خلاقیتهای ادبی خویش در پیشروترین و مترقیترین موقعیت زمان خود قرار داشت. او در طی ۲۵ سال کار ادبیاش برای رشد فرهنگ و ادبیات روس تلاش فراوان نمود. آلکساندر پوشکین به عنوان نابغهی کبیر ملی برای همیشه در قلب و خاطره ملت روس باقی خواهد ماند.