درباره حقوق خانوادگی، فردی و اجتماعی در گستره ادب فارسی
ادبیات، حقوق و فرهنگ هر ملت با هم آمیخته و به یکدیگر وابسته هستند. ادبیات، نگرشی ویژه نسبت به زندگی اجتماعی، منازعات بشر، عدالت و مسائل بزرگ حقوقی دارد و این نگرش را به شیوههای گوناگون بیان میکند. ادبیات در چشمانداز خود و همچنین حقوق در همه ابعاد خود؛ به ویژه بعد جزایی به دنبال ساختن جهانی نو با ویژگیهای مطلوب و آرمانی است که همه چیز، از جمله انسان در آن به سوی تکامل پیش رود و مدینه فاضله وجهه همّت او باشد. ادبیات، در قالب حکایت و داستان، میتواند یاری رسان حقوق و عدالت باشد تا به حیات خود ادامه دهند و مورد توجه قرار گیرند. با توجه به ارتباط غنی و تعیین کنندۀ حقوق و ادبیات، ترکیب این دو، نوید بخش یک نظام حقوقی توأم با انسانیت است. در بسیاری از آثار ادبی گذشته به بیان مفاهیم حقوقی با زبانی داستانی پرداخته شده است. علاوه بر تأثیرات بنیادی ادبیات بر حقوق، میتوان به تأثیر گسترده حقوق بر ادبیات نیز اشاره کرد؛ اصطلاحات علم حقوق خود موجب خلق مضامین زیبایی شده که صفحات درخشانی از ادبیات به آنها اختصاص یافته است. علم حقوق که شاخهای منشعب از علم ادیان در هر جامعه است، برخوردار از اسلوب ادیبانهای است و قطعاً جایگاه ادبیات در علم حقوق، احساس فضیلت فرهنگی و استحکام بنای حقوقی است؛ به طور کلی نمیتوان منکر رابطه اعجاب انگیز حقوق و ادبیات شد. شایسته است، متون ادبی، به ویژه متون کهن ادبی مورد توجه یک حقوقدان قرار گیرد، چرا که میتواند بر علم اجتماعی و نحوه استدلال یک حقوقدان بیافزاید.
از جمله آثاری که محتوای آن با مباحث حقوقی آمیخته شده، کتاب کیمیای سعادت است، و با قانون اساسی کشور ما که برگرفته از فقه و شرع مبین اسلام است، همخوانی زیادی دارد. در کتاب قابوس نامه موارد حقوقی از جمله حق پدر و مادر، حق فرزند، حق همسایه، خرید و فروش و ... بیان شده است. همچنین در آثار سعدی، حکایتهای پند آموز حقوقی و اصطلاحات و مفاهیم حقوقی به وفور دیده میشود. از دیگر متون ارزشمند ادبی، «مثنوی معنوی» است؛ آنجا که در داستان «پادشاه و کنیزک»، با بیان داستانی به بررسی اصطلاح «بیع» پرداخته میشود و کنیزی با عقد بیع مورد معامله واقع شده و مبیع و ثمنی رد و بدل میشود. در این سرودهها و نوشتهها، مرز بین ادبیات و حقوق با هم میآمیزد و قواعد و قوانین حقوقی، جزئی از ادبیات میشود.