درباره مسایل فرهنگی در ساختار معماری بومی برای پاسخگویی به نیازها جلد 1
بسیاری از سنتهای بومی، جذبه بصری دارند، درنتیجه اغلب در جزوات گردشگری بکار برده میشوند و برخی از آنها به عنوان یک منبع الهام بوده اند یا برای شماری از معماران برجسته یک تأیید جزیی برای اهدافشان بودهاند. با این حال، با توجه به این واقعیت که تعداد کمی از دانشکدههای معماری چیزی بیش از تصدیقپذیر بودن موضوع ندارند، من در موارد متعددی استدلالهایی برای پیشرفت مطالعه معماری بومی ارائه دادهام. گرچه گنجاندن آن در آموزش، هم به صورت کلی و هم بطور خاص، از اهمیت بالایی برخوردار است، اما در حرفه و در شناخت آن توسط سازمانهای بزرگی که به حفاظت، مسکن و توسعه توجه دارند، از اهمیت کمتری برخوردار است.
تعاریف باید جامع باشد، حتی اگر ممکن است منجر به تعمیماتی شود که میلیونها مثال را در بر گیرد. با این حال، این ویژگی به همان اندازه جامع بودن مهم است، همانطور که برآورده کردن ضرورتهای طبقهبندیشده توسط راهاندازی مدخلها برای تدوین و ویرایش دائرهالمعارف معماری بومی جهان مهم است. اهدافی که این تعهد را برای یک دهه کامل سوق داده است، با پشتوانه بررسی میشود. تنوع زیادی از سنتهای بومی در انواع ساختمانها را میتوان در سراسر جهان مشاهده کرد. این تنوع بیانگر تفاوت گسترده فرهنگها در طیف وسیعی از اقوام و مکانها است، که ویژگی آنها وابسته به بخشی از پاسخ آنها و استفاده از محیطهای محلی آنها است.
بدیهی است که مطالعات تطبیقی مبتنی بر شباهتها و تفاوتهای فرهنگی در روابط آنها با زمینههای محیطی خاص است که فرهنگها و زمینهها را مطرح کرده ام. تلاش برای تطبیق ارزشها و رفتار جوامع خاص، بر رابطه رفتار با فرهنگ تأکید دارد. ویژگیهای فرهنگی و محیطی کانون سنتهای بومی در ساختمان را تشکیل میداد که از قرنها پیش وجود داشته است. بدون شک، عوامل فیزیکی، فرهنگی و ادراکی بر میزان اهمیت برخی ویژگیهای خاص در فرم، ساختار، استفاده از فضاها و یا جزئیات در ساختمان تأثیر میگذارند، که باعث به وجود آمدن مسئله صحت جبرگرایی محیطی، و یا در واقع، هر نوع توضیح قطعی برای یکپارچگی یا منحصربفرد بودن سنتها، میشود. با وجود اینکه تغییرات در طول زمان در بیشتر سنتهای ساختمانی دیده میشود، ماندگاری و تداوم انواع ساختمانهای متفاوت از لحاظ فرم آنها و منابع مادی و روشهای ساخت و ساز، و استفاده از فضا و ارزشهای مرتبط، غیر قابل انکار است. این یک نقل قول است که اغلب نقل شده است که سنتها "از پدر به پسر" یا "مادر به دختر" انتقال داده میشوند، اگرچه با چه معنایی سنتها در یک فرهنگ پایدار میمانند، به ندرت بیان میشود.
در بخش دوم من برخی از مسائل مربوط به سنت و انتقال در معماری بومی را بررسی کرده ام. سنتها اگر معنی داشته باشند نگه داشته میشوند، آنها ممکن است کاربردی یا نمادین باشند، اما اغلب آنها برای اهداف فرهنگی مهم هستند. در معماری بومی، ممکن است به انتخاب، آمادهسازی و ساختن مصالح و منابع خاصی مربوط باشد که میتواند به دانش و مهارتهای خاصی نیاز داشته باشد. اما ابزار انتقال میتواند بسیار متنوع باشد؛ آنها تأیید میکنند که فناوری بومی، ارتباط نزدیکی با "فوت و فن" دارد، زیرا بهرهوری در طول زمان آزمایش میشود. به نظر میرسد که پایداری از طریق استقلال و عدم وابستگی حاصل میشود و این نوآوری و تغییر ناشی از انتشار و آزمایش است، نه از اجبار و میانروی. انتقال، چه به عنوان انتقال فنآوری یا آموزش بین فردی، با این وجود، هنوز هم جنبه جدی تحت بررسی معماری بومی است.
آنچه برای یک فرهنگ ارزش ویژهای دارد، با آگاهی کم به آسانی قابل درک نیست. ممکن است آداب و رسوم آن ثبت شود اما ماهیت معنایی آنها گنگ باقی بماند و در آداب و رسوم و الگوهای رفتاری به ظاهر غیر قابل درک، ظاهر شود.تخریب ساختمانها و سکونتگاهها، تهیه مسکن مدرن و کنترل برنامهریزی، بازسازی ساختمانهای سنتی یا تداوم سنتهای بومی را زیر سوال برده است. تخریب ساختمانها و کل سکونتگاهها و تخریب ساختمانهای خشتی در نتیجه زلزله در گجرات و ایران و اخیراً با مقیاس بیسابقه ویرانی ناشی از سونامی آسیا در دسامبر ۲۰۰۴، شک و تردیدهای جدی را در مورد سیاستهای مسکن انبوه.، جابجایی و کنترل برنامهریزی، در مقایسه با موارد بازسازی و تحقق سنتهای بومی، ایجاد میکند.
در گردآوری این مجموعه از گزارشها که عمدتاً از پروژههای میدانی که من انجام دادهام، من پیشنهاد نمیکنم که موضوعاتی که بهوجود آمده و نیازهایی که سازهها برای تأمین آن ساخته شدهاند، به طور جامع تحت پوشش باشند؛ بلکه آنها نشاندهنده دامنه و پیچیدگی مسائل فرهنگی معماری بومی است که، به نظر من، باید فوراً مورد توجه قرار گیرد.