روایت غالب از تجدّد ادبی، روایتی است که با جدال نوگرایان و سنّتگرایان آغاز میشود و با برتری نوگرایان (نیمایوشیج) پایان میپذیرد. پژوهش حاضر میخواهد نابسندگی این روایت را آشکار سازد و روایتی دیگر از تجدّد ادبی ارائه کند. بر اساس روایت ارائهشده در این کتاب، تاریخ تجدّد ادبی را باید ذیل دو دوره بررسی کرد: الف. دورۀ جدال نوگرایان و سنتگرایان: این دوره از اواسط دورۀ قاجاریه آغاز میشود و تا سالهای پایانی فرمانروایی این خاندان ادامه مییابد. ب. دورۀ جدال نوگرایان با یکدیگر: پس از تثبیت نوگرایی و پذیرش آن از سوی نخبگان ایرانی، نوگرایان بر سر تجدّد ادبی و چگونگی آن به جدال با یکدیگر میپردازند. این دوره که از اواخر دورۀ قاجاریه آغاز میشود، دستِ کم تا سالهای آغازین دهۀ شصت ادامه مییابد. آن علتی که نوگرایان را رودررویِ یکدیگر قرار میدهد، فهم متفاوت آنها از تجدّد ادبی است. بررسی آثار نوگرایان نشان از وجود سه فهم متفاوت از تجدد ادبی دارد: ۱. نوگرایی در چارچوب سنت: از رهبران این جریان میتوان از حسن وحید دستگردی، حبیب یغمایی و مهدی حمیدی شیرازی نام برد. ۲. نوگرایی از طریق ارتقا/تکامل سنت: بهار را میتوان اولین سخنگوی این جریان دانست؛ شناختهشدهترین چهرۀ این جریان نیمایوشیج است. ۳. تجدّد به مثابۀ نفی سنت: تقی رفعت و بسیاری دیگر از نوگرایان چون تندر کیا، محمد مقدم و هوشنگ ایرانی در این جریان قرار میگیرند. تنها آن روایتی از تجدّد ادبی میتواند دقیق و کامل باشد که هر دو دورۀ تاریخ تجدّد ادبی را در نظر داشته و بررسی کرده باشد؛ کاری که نویسندۀ کتاب حاضر مدعی انجام آن است. بخش دوم کتاب حاضر نیز دربردارندۀ سیویک متنِ برگزیده (رسالۀ خطی، مقاله، اقتراح ادبی، نمایشنامه و ...) دربارۀ تجدّد ادبی از شاعران، نویسندگان، منتقدان و اندیشمندانی چون میرزاآقاخان کرمانی، تقی رفعت، ملک الشعراء بهار، غلامرضا رشید یاسمی، عباس اقبال آشتیانی، ذبیحالله صفا، محمود افشار، عبدالحسین زرینکوب، سعید نفیسی، احسان طبری و رضا داوری اردکانی است.