درباره شایستگی های مربی در تراز نظام تعلیم و تربیت
در چند دههی اخیر پیشرفتها و موفقیتهای علمی قابل توجهی در پرتو سرمایهگذاری در تعلیم و تربیت و توجه فزاینده به اهمیت و جایگاه آن صورت گرفته است و از این طریق بسیاری از کشورها از مرحله توسعه نیافتگی عبور کرده و استانداردهای زندگی را به طور مداوم افزایش دادهاند. از این رو توقع از آموزش و پرورش به عنوان یک دستگاه بسترساز فرهنگ و دانش آفرین بیش از پیش توسعه یافته است. آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد تربیتی یکی از ارکان مهم توسعه و پیشرفت جوامع بشری است و در آموزش و پرورش تغییر و تحول علمی و نوآوری مطلوب تحقق نمییابد مگر این که تغییرات مناسب در تفکر و شیوههای کاری مربیان به عنوان کارکنان و کارشناسان یادگیری اثربخش، بوجود آید. اگر امروز از دهکده واحد جهانی سخن به میان میآید، و جهانی شدن و بومی ماندن یک پدیده استراتژیک اجتماعی تلقی می شود و تعادل بین گسترش فوقالعاده دانش و اطلاعات و افزایش ظرفیت جذب انسانها به عنوان یک هدف اساسی انسانی جستجو میشود، همه و همه به کیفیت کارکردهای تعلیم و تربیت و چگونگی در همآمیزی عناصر آن برای دستیابی به مقاصد برمیگردد.
اما از میان عناصر گوناگون تربیت که امکان سنجی دستیابی به اهداف آن را فراهم میسازد کدام یک از عناصر تاثیرگذارتر است؟ اگر در یک مجموعه مفروض عناصر یک نظام تربیتی را مشتمل بر اهداف، محتواها، برنامهها، روشها، مراحل و مراتب اصول و مبانی قوانین و مقررات، فضا، تجهیزات مدیریت، ساختار افراد و کارگزاران تربیت تصور کنیم آیا میتوان اولویت و ارجحیت خاصی برای آنان متصور شد؟ قدر مسلم پاسخ به این سؤال اگر منفی نباشد مستلزم دلایل و احتجاجات فلسفی و سازمانی خواهد بود.