ازدواج پیمان مقدسی است که از طریق آن خانواده تشکیل میشود و تقریباً از ابتدای زندگی انسان در تمام زمانها و مکانها در میان اقوام و ملل و جوامع وجود داشته و مورد تأکید بیشتر ادیان بوده است. آن را پیوند مطلوب انسانی دانستهاند که به زندگی افراد معنا میبخشد. پژوهشهای مختلف نیز به این امر اشاره کردهاند که ازدواج موفق موجب میشود افراد شادتر، بانشاطتر و سالمتر زندگی کنند (کمپل، ۲۰۲۱).
سازمان جهانی بهداشت نیز ازدواج را بهعنوان عامل اجتماعی اولیه در افزایش سلامت و بهزیستی معرفی کرده است (مائورو و همکاران). در خانوادههای امروزی دلایل ازدواج و انتظارات همسران از یکدیگر بهطور چشمگیری تغییر یافته است. نیاز به عشق و صمیمیت و ایجاد رابطهی صمیمانه با همسر و ارضاء نیازهای عاطفیروانی از جمله دلایل اصلی زوجهای امروزی است، به عبارت دیگر، گرچه صمیمیت به رابطهی زناشویی محدود نمیشود، بااینحال اکثر افراد به منظور صمیمیت ازدواج میکنند.
خانواده بهعنوان واحدی اجتماعی، کانون رشد و تکامل، التیام، شفادهندگی و تغییر و تحول آسیبها و عوارضی است که همبستر شکوفایی و همبستر فروپاشی روابط میان اعضایش است. هیچ جامعهای بدون داشتن خانوادههای سالم نمیتواند ادعای سلامت کند و هیچ یک از آسیبهای اجتماعی بیتأثیر از خانواده پدید نمیآیند (بلانچارد و همکاران، ۲۰۱۹). بر طبق رویکرد سیستمی خانواده معرف یک نظام ارتباطی پیچیده است و ارتباط زناشویی هستهی مرکزی نظام خانواده است و اختلال در آن به منزلهی تهدیدی جدی برای بقاء خانواده است. با وجود اینکه این ارتباط از سالمترین و ارضاکنندهترین رابطهها است، آسیبهای متعددی وجود دارد که به این رابطه صدمه میزند.
ارزشها، ویژگیها، قواعد و الگوهای هر خانواده منحصر به همان خانواده است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، یعنی هر فرد آنها را از خانواده اصلی خویش به ارث میبرد و با آنها وارد ازدواج میشود و عملکرد اعضای خانواده ممکن است بهخودیخود در چندین نسل تکرار شود (بلامر و مورفی، ۲۰۱۸) و مشکل موردنظر اغلب در نسلهای قبلی نیز اتفاق افتادهاند. به عبارتی دیگر، روابط فرازناشویی نوعی مثلث سازی است که با هدف کاهش اضطراب در روابط همسران شکل میگیرد و بیانگر الگوی مرضی است. این الگو تمایل دارد از طریق انتقال بین نسلی در خانوادهها نسل به نسل تکرار شود. بررسیها نشان میدهد که بیشتر این افراد در میان خانوادههایی بزرگ شدهاند که در زندگی آنها خشونت وجود داشته است (داس و همکاران، ۲۰۱۹) آنها در دوران کودکی مورد سوءاستفادههای جنسی قرارگرفتهاند و دارای والدینی بودهاند که خودشان مرتکب چنین رفتارهایی میشدند (مونتسی و همکاران، ۲۰۱۷).
یکی دیگر از مؤلفههایی که موجب کاهش صمیمت زناشویی و پیامد آن یعنی دلزدگی میشود، سواد عاطفی است. سواد و بلوغ عاطفی، یعنی برخورداری از این قدرت که از احساسات و عواطف خود بهگونهای استفاده کنیم که قدرت شخصی ما را افزایش دهد و کیفیت زندگی ما و مهمتر از آن، اطرافیانمان را بهبود بخشد. سواد عاطفی به ما کمک میکند تا احساسات و هیجانات را به نفع خود به کار گیریم و نگذاریم علیه ما وارد میدان شوند. سواد عاطفی روابط مبتنی بر عشق و دوستی را در میان مردم خلق میکند، همکاری و تعاون را ممکن میسازد و موجب تسهیل جریان احساسات در جامعه میشود. چیزهایی هست که تکتک ما باید راجع به عواطف و هیجانات خود یاد بگیریم. بعضی از آدمها در سطحی عالی از سواد عاطفی رشد و نمو مییابند، اما به اعتقاد من هنوز با آن مرتبه و سطحی که میتوانند باشند فاصله دارند. به همین خاطر، همهی ما میتوانیم بهنوعی از آموزش سواد عاطفی بهرهمند شویم...
-از متن کتاب-