بیش از صد سال است که جنبش ضد سرمایهداری طبقهی کارگر در حزب ایدئولوژیک سرمایهداری دولتی دگردیسی یافته و استحاله شده است. بر اساس آنچه در کتاب حاضر آمده، این دگردیسی دو علت بیرونی و درونی دارد. علت بیرونی همانا هجوم سرمایهداری جهانی، اعم از خصوصی و دولتی، برای حفظ سلطه بر طبقهی کارگر است. اما علت مهمتر درونی به ضعف و ناتوانی تاریخی خود جنبش کارگری و به طور مشخص به دو پارگی این جنبش بر اثر تقسیم کار به فکری و مادی مربوط میشود. هماکنون با وجود فراهم بودن شرایط مادی و عینی برای غلبه بر این دو پارگی، جنبش کارگری در سطح جهان همچنان در حال پسرفت و عقبنشینی در مقابل سرمایه است. بررسی حاضر در واقع شرح این پسرفت و عقب نشینی است، با این نتیجهگیری پایانی که تنها سازمانیابی و شورایی و سرمایه ستیزانهای که متضمن وحدت برای خودکار مادی و کار فکری باشد میتواند این پسرفت را به دورخیزی برای پیشروی جنبش کارگری و غلبه بر سرمایهداری تبدیل کند.