چهار حوزه پیشرفته در تمدن چینِ باستان عبارت بودند از نجوم، ریاضیات، کشاورزی و طب سنتی چین. آنها عموماً به عنوان سیستمی از دانش و مهارت پذیرفته شده بودند، با وجود اینکه برخی آنها را به عنوان «علم» نمیپذیرفتند. طب سنتی چین تنها مورد از چهار حوزه فوق است که در چین مدرن هرگز جایش را به علوم غربی نداد و همچنان نقش قابلتوجهی در زندگی اکثر چینیها ایفا میکند.
با توجه به اینکه طب سنتی چین زمانی شکل گرفت که علوم پیشرفته وجود نداشتند، این پرسش مطرح میشود که طب سنتی چین چگونه تاکنون به حیات خود ادامه داده، حال آنکه پزشکیِ مدرن پاسخگوی تمامی نیازهای پزشکی انسان است؟ آیا طب سنتی چین نوعی علم است یا فقط مجموعهای است از تجربیات؟ آیا طب سنتی چین قادر است همچنان به پیشرفت و توسعه خود ادامه دهد، یا بهناچار علم پزشکی رایجِ غرب جایگزین آن خواهد شد؟ پرسشهایی از این دست ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده.
از دیدگاه بسیاری از مردم، طب سنتی چین قدمتی هزارانساله دارد و تمامی نظریات، تجربیات و تکنیکهایش نشئتگرفته از مبدائی واحد ـ یعنی «سنت» ـ است. هنگامی که علم پزشکی غرب، که در تضاد کامل با طب سنتی چین است، وارد کشور شد و سرتاسر کشور از جمله جامعه آکادمیک را در بر گرفت، جامعه پزشکی چین از آن با عنوان «انقلاب» یاد کرد. ولی اگر نگاه دقیقتری داشته باشیم، متوجه میشویم که تاریخ طب سنتی چین نیز با انقلابهای بزرگ و کوچکی همراه بوده و امروزه طب سنتی چین در واقع «طب سنتیِ معاصر» است که با طب سنتی باستان تفاوتهای عمدهای دارد. بنابراین داشتن منشأ واحد به معنی عدمتغییر در طول زمان نیست.
طب سنتی چین، در مقایسه با طب سنتی سایر کشورهای جهان، با موانع چندان بزرگی روبهرو نشده و همواره در زندگی اجتماعی و حوزه سلامت مردم چین حضور داشته است. برخی میگویند که طب سنتی چین در موازات با پزشکی غربی و همراستا با آن است، و بسیاری از دانشمندان داخلی و خارجی نیز بر این باورند که دلیل اینکه علم پزشکیِ مدرن هرگز نتوانسته جایگزین طب سنتی چین شود این است که پزشکی غربی هنوز محبوبیت کافی به دست نیاورده است. بنابراین طب سنتی به عنوان مکمل علم پزشکی، بهویژه در مناطق روستایی، هنوز مورد نیاز مردم است. از دیگر سو، محبوبترین مراکز طب سنتی در توسعهیافتهترین شهرها قرار ندارند. مردم روستاها به هنگام بیماری به دنبال درمانهای مدرناند و مردم شهرهای بزرگ نیز از عفونت حاصل از معاینات پزشکی و عوارض سوء قرصها و داروهای شیمیایی هراساناند و به عمل جراحی نیز بهسادگی رضایت نمیدهند. آنها به امید یافتن درمانهای «طبیعی» به طب سنتی روی میآورند. چنین نگرانیهایی روزبهروز در حال گسترش است. این پدیده را شاید بتوان «رنسانس» طب سنتی در چینِ معاصر به شمار آورد. با توجه به مطالب فوق، میتوان پیشبینی کرد که طب سنتی چین در مقابل علم پزشکی غرب از بین نمیرود و همواره جایگاه خاص خود را حفظ خواهد کرد.