در سال ۱۹۹۴ واژهی «وابی–سابی» را در کتابی با عنوان «وابی–سابی برای هنرمندان، طراحان، شاعران و فیلسوفان» معرفی کردم. در آن کتاب گفتم که «وابی–سابی به معنای زیبایی اشیای معیوب، زوالپذیر و ناقص است. زیبایی اشیای ساده و محقر. زیبایی اشیای غیرمتعارف و نامرسوم...».۱ همچنین اشاره کردم به این که وابی–سابی یکی از ظرافتهای زیباییشناختی شاخص فرهنگ و تمدن ژاپنیها بوده است.
مشاهدات و اصولی که در این کتاب بهعنوان وابی–سابی آورده شدهاند، احتمالاً همواره مورد توجه کسانی بوده که به زیباییشناسی علاقه داشتهاند، اما شاید تا به حال هرگز با چنین زبان بدیع و پرشوری یا در چنین برههی فرهنگی پذیرندهای بیان نشده بوده است.۲ در نتیجه، بسیاری از افراد، واژگان و طرحهای مفهومی کتاب را برای توصیف جنبههایی از کار خود مفید یافتند. حتی برخی هنرمندان از آنها برای خلق آثار جدید خود الهام گرفتند. به مرور زمان، دیگر نویسندگان و اندیشمندان، این نظریات و توضیحات را با مطالب خود در کتابهای جدیدشان دربارهی وابی–سابی تلفیق کردند.
به طور کلی، استقبال گستردهای که از الگوی وابی–سابی بهعملآمد موجب خرسندیام شد. اگرچه، اشتیاق بسیار زیاد کتاب در ارائهی مفهومی ساده و قابلدرک از سبک وابی–سابی باعث شد توضیحات مربوط به شرایطی که موجب به هم پیوستن واژههای ژاپنی وابی و سابی شده بود از قلم بیفتد.