همهی ما در زندگی نقشهایی داریم، مثل دختر، پسر، مادر، پدر، شوهر، دوست، خواهر و برادر؛ ولی در کنار این نقشها یک سری نقشهای دیگر هم به خود میگیریم که با توجه به شرایطی که در آن قرار داریم و مردمی که در اطرافمان هستند؛ آن نقشها بخشی از ما و یا شخصیت ما را شکل میدهند ولی ما آن نقشها نیستیم. در طول زمان این نقشها، تبدیل به خودمان میشوند و میتوانند در روان ما جایگزین گردند و آنگاه ما نمیفهمیم که در عمق درونی ما چه چیزی جریان دارد. در تمام آن لحظهها؛ ما از ما، از روح واقعی خودمان؛ جدا شده و ارتباط درونی ما با آن قطع میگردد و این احساس در درون ما حس میشود که برایمان خیلی مهم است دوباره به فطرت اصلی خود متصل شویم ولی معمولاً نمیدانیم چطور باید این کار را انجام دهیم.