داستان، دروغی است که واقعیتی را بیان میکند. این جمله واقعیتی است که آن را از زبان معلمی در داستان «جادوی بد» میشنویم. داستانها مجموعهی حوادثی را برای شما بازگو میکنند که «شاید» هرگز در دنیای واقعی اتفاق نیفتاده باشند، اما وقتی نویسنده یا گویندهی داستان آنها را برای شما مرتب میکند به واقعیت خاصی پی میبرید. هر چه این واقعیت برتر و مهمتر و به حقیقت نزدیکتر باشد، آن داستان هم بهتر خواهد بود.
داستان «جادوی بد» و بهطور کلِی «مجموعهی بد» هم قرار است با آوردن مجموعهای از رویدادها که ابتدا به نظر قهرمان داستان و به نظر شما ـ خوانندگان و قهرمانان واقعی هر داستان ـ بد و ناگوار میآیند، شما را همراه با شخصیت اصلی داستان به نتیجهای خوب برساند.
نکتهی مهم در این مجموعه که مترجم را به ترجمهی آن ترغیب کرد، علاقهی نویسنده به ایجاد آگاهی یا دستکم کنجکاوی در خواننده نسبت به واقعیتهایی در تاریخ بشر، فرهنگ، دانش و هنر است. خود نویسنده اغلب به بسیاری از این نکات و واقعیتها با زبان طنز در پانویسها اشاره کرده است و در بعضی موارد که احتمالاً تصور کرده خوانندگان انگلیسیزبان نکاتی را میدانند و لازم نیست دربارهاش توضیحی داده شود، مترجم توضیح را لازم دانسته است. اما موضوعی مهم در این کتاب و در تمام مجموعه وجود دارد که نه نویسنده در متن به آن اشارهی مستقیم کرده و نه مترجم، و آن ارتباط داستان و شخصیتها با هنر نقاشی و تاریخ نقاشی است. در واقع سه شخصیت مطرح تاریخ هنر، سه نقاش از اروپای غربی، هلند، آلمان و سوییس در لابهلای تمام صفحات این مجموعه حضور دارند.
نام نویسندهی این مجموعه کتابها در زبان انگلیسی «سودانیموس بوش» است به معنی «نام مستعار بوش» که چون ما هم مثل همهی مردم دنیا نمیدانیم نام واقعی او چیست، نامش را هم ترجمه کردیم و شد «نمیدونمچینیموس بوش!» اما این نام از یکی از شخصیتهای مهم تاریخ هنر گرفته شده است؛ از هیرونیموس بوش. این نقاش هلندی دوران رُنسانس که حوالی سال ۱۴۵۰ میلادی بهدنیا آمد و در سال ۱۵۱۶ از دنیا رفت، در اصل جرونیموس وان آکن نام داشت و نام مستعار بوش را که در زبان هلندی به معنی جنگل است و اشارهای به محل تولد او دارد، بهعنوان اسم هنری برای خود انتخاب کرد. هیرونیموس بوش بهویژه برای تصاویر خیالانگیزی که بر مبنای داستانهای کتاب مقدس مسیحیان کشیده است شهرت دارد، اما آثار فانتزی او گاهی ظاهر مخوف و ترسناکی نیز پیدا میکرد.
دومین چهرهی تاریخ نقاشی که در این کتاب نام او را زیاد میشنویم مکس ـ ارنست است که در نقش برادر شعبدهباز شخصیت اصلی داستان آمده است. مکس ارنست واقعی که در سال ۱۸۹۱ در شهر برول امپراتوری آلمان آن زمان به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۶ در پاریس فرانسه از دنیا رفت، نقاش پیشرو جنبشهای دادائیسم و سوررئالیسم است و آثارش از جنبهی شکلی و محتوایی ارتباطی تنگاتنگ با محتوای داستانهای این مجموعه کتابها دارند.
شخصیت سومی که از تاریخ هنر وارد این کتابها شده، دوست صمیمی مکس ـ ارنست در دنیای واقعی، نقاشی سوییسی ـ آلمانی به نام پُل کِله است که نامش را به شخصیت قهرمان داستان، پل ـ کلِی داده که بهطور مختصر او را در داستان کلِی مینامیم و یک هنرمند گرافیتی یا نقاشی دیواری است. پل کِله در سال ۱۸۷۹ در حوالی برن سوییس به دنیا آمد و در ۱۹۴۰ در شهر مورالتو از دنیا رفت، اما اصالتاً آلمانی بود. کلِه بیشتر برای آثار انتزاعیاش در مکتب کوبیسم و اکسپرسیونیسم شهرت دارد، اما آثاری نیز در مکتب سوررئالیسم بر جا گذاشت و از تحسینکنندگان آثار مکس ـ ارنست بود که اولین بار وقتی کلِه چهلوپنج ساله بود، در نمایشگاه «سوررئالیسم» پاریس با او ملاقات کرد.
علاوه بر این نقاشان، در کتاب از یک شخصیت مهم تاریخ ادبیات جهان نیز بارها نام برده شده است؛ ویلیام شکسپیر و بهویژه آخرین نمایشنامهی او با عنوان «توفان». حیفم آمد از شخصیتی که از لحاظ اهمیت و شهرت در ادبیات فارسی همپای شکسپیر ادبیات انگلیسی است، در ترجمهی فارسی این اثر یادی نکنم و به همین علت از عبارتی برگرفته از اشعار حافظ شیرازی به شکل عنوان و اصطلاحی که مدام همچون یک ترجیعبند در کتاب تکرار میشود، استفاده کردهام.
نکتهی دیگری هم که بد نیست بدانید، این است که رمان «جادوی بد» که ظاهراً رمان نوجوانان است اما برای بزرگسالان و از جمله خود مترجم نیز سخنهای بسیار برای گفتن دارد، از لحاظ گونهشناسی آثار ادبیات داستانی در چندین بهاصطلاح ژانر قرار میگیرد و گاه از یکی به دیگری میرود. گاهی این رمان یک اثر «پیکارِسک» است، یعنی یکی از اولین انواع تاریخ رماننویسی که معمولاً به ماجراهای یک شخص لاقید و سفرهای دور و دراز و پندآموز او میپردازد؛ گاه یک «میستری» چه از نوعی که در دوران قدیم مرسوم بود و به رویدادهای عجیب و معجزهآسا میپرداخت و چه از نوع مدرن آن که به داستانهای مرموز و معماگونه و کارآگاهی نیز گفته میشود؛ گاه حتی به ژانر وحشت هم پهلو میزند و سنت داستانگویی «گوتیک» گاهی شکل یک داستان طنز یا کمدی را میگیرد و حتی گاهی به هجویه نیز نزدیک میشود و در ژانر «ادونچر» یا ماجراجویی نیز میتوان آن را طبقهبندی کرد.
به هر حال، ماجراهایی که «نمیدونمچینیموس» کبیر سرهم کرده است، شاید دروغ به نظر برسد اما قطعاً قصد آن بازگویی واقعیتهایی است که کمتر به آنها توجه میکنیم. امیدوارم از داستان لذت ببرید.
ساسان گلفر