موضوع سکونتگاههای غیررسمی، در سراسر جهان یک چالش کلیدی است. بررسی سیاستهای ارتقای سکونتگاههای غیررسمی نشان میدهد که دولتها از سیاستهای ریشهکنی فاصله گرفته و بهسوی سیاستهای تأمین، توانمندسازی و مشارکتی گام برداشتهاند. انگیزه این تغییر، تدوین راهحلها برای درگیر نمودن اجتماعهای محلی است. شمار زیاد سکونتگاههای غیررسمی با تعداد فراوان خانوار ساکن، گواه این است که سیاست اتخاذشده توسط سازمانها و نهادهای دولتی متولی مدیریت و کنترل توسعه شهری، تا حد زیادی ناکارآمد بوده است. بیشتر برنامهریزان شهری بر این باورند که "اسکان غیررسمی"، یکی از مؤلفههای ناپایدار در توسعه شهری است. این ویژگی، در کشورهای جنوب و رو به توسعه، محسوستر است و در طول دهههای اخیر بهطور شتابان و با سرعتی شگرف، برشمار باشندگان چنین سکونتگاههایی در پهنههایی از سیاره زمین، افزوده شده، در قالب و پوشش کلیدواژگانی همچون "حاشیهنشینی "، "اجتماعهای خودرو و آشفته "، "مسکن نابهنجار "، "زاغهنشینی "، "آلونکنشینی "، "حلبیآباد " و غیره وارد ادبیات برنامهریزی گردیده، و پیدایش مسائل فراوان از جنبههای گوناگون را موجب شده است. شکلگیری پدیده مذکور با عواملی مانند مهاجرت، فقر، جنگ، آوارگی، اقتصاد و.... ارتباط مستقیم دارد و بیانگر سکونتگاهی برخاسته از اقدامها و حرکتهای خودجوش بوده که حتی به افزایش نوعی حاد از آن، یعنی "تصرف عدوانی" و اشغال زمین دامن میزند. حاشیهنشینی پدیدهای فراملی است و با روند انتقال از جامعه کشاورزی به جامعه صنعتی و گسترش سریع شهرها در کشورهای دیگر نیز تجربه شده است. معضل حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی در ایران، پدیده تازهای نیست. تهی شدن روستاها، افزایش بیرویه جمعیت، مهاجرت از نقاط دورافتاده و فقیر به حاشیه شهرها و توزیع ناموزون و ناهمگون منابع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، بهسوی عمیقتر شدن این بحران اجتماعی در جامعه ایران پیش میرود. بهطورکلی مسئله حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی، در جوامعی که دارای پویایی و منابع کافی برای گذر از اقتصاد با محور تولید کشاورزی به تولید صنعتی نیستند، بزرگتر است. تمرکز سرمایهگذاری و امکانات در شهرهای بزرگ و گسترش کالبدی و شتابان آنها موجب شده تا بیشترین فرصتهای شغلی در شهرها به وجود آید. مناطقی که حاشیهنشینان امروز در آن سکونت میکنند از نظر جغرافیایی با تراکم بالای جمعیت، بیکاری گسترده یا مشاغل غیررسمی و موقتی و کاذب، میانگین پایین سطح آموزش و درآمد، فقر و استاندارد پایین زندگی، آلونک یا کپر و حلبیآباد نشینی یا کیفیت پایین مسکن، و سرانه بالای بزهکاری و جرم از سایر نقاط شهری متمایز میشوند. اگرچه مفهوم حاشیهنشینی جغرافیایی و حاشیهنشینی اجتماعی یکی نیستند اما در عرصه عملی، نوعی پیوند و همپوشی میان آنها وجود دارد. اسکان غیررسمی فیزیکی، جنبه بیرونی و قابل مشاهده این پدیده است که در پس آن، یک فرایند اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نیز در جریان است. البته مفهوم حاشیهنشینی اجتماعی دارای پهنه گستردهتری است و شامل کسانی است که ممکن است از نظر جغرافیایی در مرکز شهرها هم زندگی کنند، اما از نظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نقش فعالی را در زندگی اجتماعی، ایفا ننمایند. میتوان گفت دگرگونی ساختار اقتصادی، توسعه ناموزون جامعه شهری، توزیع نامناسب منابع، زمینهساز این پدیده است. گسترش این پدیده گسیختگی اجتماعی را تسهیل نموده، مانعی توسعه سیاسی به شمار و حتی میتواند به تکانههای شدیدی در جامعه بیانجامد.گروههایی که "حاشیهنشین" و یا "ساکنان سکونتگاههای غیررسمی" خوانده میشوند، به دلیل فقدان پیوند تاریخی با جامعه اصلی و نداشتن نقشی اقتصادی ـ اجتماعی نسبت به جامعه میزبان، احساس بیگانگی نموده و تلاشی برای مشارکت عمومی چه به شکل مسئولیتپذیری یا انتقاد از شرایط موجود ندارند.