خواندن این کتاب، دوران کودکیام را در کره برایم زنده کرد. تجربیات دلخراشی را به یادم آورد که سعی کرده بودم آنها را غیرعادی تلقی کنم. اما بعد از خواندن این کتاب متوجه شدم تجربیاتم برای هر کسی میتواند اتفاق افتاده باشد، درست مثل ترسها و تشویشهایی که جییونگ هر روز متحمل میشود. کیم جییونگ مادری جوان است که به دلیل ماندن در خانه دچار روانپریشی شده است. او روزی از خواب برمیخیزد و دیگر خودش نیست، روزی مانند مادرش حرف میزند و روزی مانند دوستی که پارسال هنگام به دنیا آوردن فرزندش از دنیا رفت. انتظارات جامعه آنقدر جییونگ را کلافه کرده که احساس میکند دیگر در جسماش جایی برای خودش ندارد.
این رمان تصویرگر سویة زشت جوامعی است که با وجود شکوفایی، پیشرفت و فراهم آوردن ابزار رفاه و آرامش، همچنان وقتی پای جنسیت به میان میآید، عاری از خرد و پیشرفت به نظر میرسند.
یونی هونگ، روزنامهنگار و نویسندة کرهای امریکایی، نیویورک تایمز
رمانی که داستان سه نسل از زنان کره را بازگو میکند، از نابرابریها و تبعیضها میگوید و اینکه چقدر دشوار است زنی پا روی امیال و آرزوهایش بگذارد، فقط در خانه بماند و فرزندانش را بزرگ کند. «کیم جییونگ» از این واقعیت سخن میگوید که بیشتر زنان اگرچه تلاش میکنند مادری نمونه باشند، در معرض افسردگیها و مشکلات روحی هستند که هم از زیرپاگذاشتن خواستههای فردیشان نشئت میگیرد و هم از معضلاتی که از بیرون بر آنها وارد میشود.