مدیریت امروزه جایگاه انکارناپذیری در زندگی انسانها به خود اختصاص داده است تا جایی که کمتر کسی را میتوان یافت که منکر تأثیرات گستردهی آن گردد. البته روشن است که سخن گفتن از مدیریت بدون روشن ساختن ماهیت مدیریت و ارائهی تعریف روشن از آن و مشخص کردن معنا و جایگاه نظریه در مدیریت نهتنها مفید نبوده، بلکه مشکلاتی را نیز به وجود خواهد آورد. در واقع، مدیریت یکی از مباحث و رشتههایی است که با انسان، سازمانها و جوامع انسانی گره خورده و با آنها همراه است، که با توجه به پیچیدگی جوامع بشری و افزایش فزایندهی آنها در آینده، مستلزم تبیین و تأمل بیشتر است. روشن نمودن ماهیت نظریههای مدیریت و مباحث مختلف مرتبط به آن با توجه به دلایلی چون نیاز انسانهای امروزی به مؤسسات و سازمانها و نیاز مؤسسات و سازمانها به مدیریت و تأثیرگذاری عمیق و همهجانبهی سازمان و مدیریت بر زندگی افراد ضروری به نظر میرسد. بنابراین با توجه به اهمیت مدیریت و تأثیر عمیق آن بر زندگی انسانها بررسی و مداقهی همهجانبهی آن باید مورد توجه نظریهپردازان و استادان قرار گیرد تا از این طریق راهکارهای مؤثر برای بهسازی مدیریت و سازمان صورت گرفته و پارهای از مشکلات موجود در جوامع که ناشی از نبود مدیریت صحیح است حل گردد و شرایط برای رشد انسانها و سازمانها مهیا شود. روشن است که در حوزهی نظریهپردازی مطالبی مطرح شده، اما بدیهی است که این مباحث نظری بهطور کامل نمیتواند مسائل سازمانهای مختلف را حل نماید، اما در قلمرو عمل مشکلات فراونتری وجود دارد. این مشکلات از یکسو برخاسته از عدم تبیین و نظریهپردازی صحیح است که در فصل اول این نوشته تلاشی در این زمینه صورت گرفته و سعی شده رویکرد جدیدی در عرصهی علم مدیریت معرفی گردد، هر چند ممکن است به نظر استادان و متخصصان این حوزه این حرکت، حرکتی راهگشا نباشد، اما مؤلفان برآنند که این رویکرد نظری بسیاری از مشکلات فراروی سازمانهای مختلف را حل مینماید. از سوی دیگر مشکلات، ناشی از شکاف بین نظریه و عمل است. به نظر نویسندگان که چندین سال مسؤولیت تدریس دروس کار عملی مدیریت در آموزشگاه و سازمان را در چندین واحد دانشگاهی برعهده داشتهاند، در بسیاری از موارد پس از ارائهی این دو واحد درس شاهد هیچگونه تغییر نگرش و بینشی در دانشجویان نبودیم. نبود بینش صحیح و طراحی دقیق و علمی این دروس و اعمال نظرهای سلیقهای از سوی استادان و نبود فضای همکاری و رشددهنده در سازمانهایی که دانشجویان برای گذراندن کار عملی به آنها مراجعه مینمودند، موجب میشد که عملاً اهداف از پیش تعیین شدهی این دروس که همانا تمرین عملی نظریههای آموخته شده در دروس نظری بود، محقق نشود. بنابراین نویسندگان بر آن شدند تا به صورت مختصر برخی از مباحث مدیریتی را توضیح دهند تا ضمن یادآوری مطالب به دانشجویان، فرمهایی را طراحی نمایند که دانشجویان بتوانند به صورتی عینی و واقعی مباحث را تمرین نمایند و مشکلات این بخش نیز تا حدودی رفع گردد. بدیهی است که سازمانها علاوه بر تلاش برای افزایش کارایی و بهرهوری خود و برای تسهیل روند تغییرات حاکم بر محیط، نیازمند تلاش فراوان بهمنظور همگام نمودن خود با تغییرات، در عین ارج نهادن به ثبات و پایداری هستند. قطعاً مراکز دانشگاهی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و نیازمند بازنگری و تغییر در برنامه و متون خود هستند تا از این طریق با بالندگی و رشد بیشتر دانشجویان خویش به نوسازی و بهسازی جامعه کمک نمایند.
-بخشی از مقدمه کتاب-