کتاب حاضر حاوی یک داستان غیرواقعی است. تمامی شخصیتهای آن تخیلی هستند، اما آنچه که روایت میشود، واقعیت یک جزیره بیست کیلومتر مربعی به نام لامپدوسا را نشان میدهد که پنج هزار نفر از ساکنین آن در سواحل آفریقا زندگی میکنند. جزیرهای که طی بیست سال گذشته، بیش از سیصد هزار مرد، زن و کودک برای فرار از جنگ و گرسنگی برای یافتن دنیایی بهتر به سواحل آن رسیدهاند. ماجرای کتاب کامبیری الهام گرفته از یک حادثه واقعی است که برای پیترو بارتولو، پزشکی که در لامپدوسا کار میکند، اتفاق افتاده است. درواقع، سالها او تنها دکتری بود که به درمان هزاران مهاجری که توسط گشت دریایی ایتالیا و سایر تیمهای نجات به ساحل آورده میشدند میپرداخت. دخترک نهماههای به لامپدوسا رسید: اسمش فاوور بود و پدر و مادر نداشت. مادرش در طول سفر در دریای مدیترانه از داخل قایق به دریا پرتاب و غرق شده بود. دکتر پیترو بارتولو به محض ورود او به بند او را تحویل گرفت و همان کاری را که در ذهن داشت انجام داد: درخواست سرپرستی او. در پایان، آرزویش محقق نشد، زیرا سن دکتر بیشتر از محدودیت سنی برای سرپرستی یک کودک بود، اما عکسهایی که با فاوور گرفته بود در روزنامهها چاپ شد و در سرتاسر جهان پخش شد. روز بعد، صدها خانواده ایتالیایی برای سرپرستی او داوطلب شدند. دخترک به پالرمو منتقل شد و دادگاه اطفال، خانوادهای را برای سرپرستی او انتخاب کرد. امروز پدر و مادرخوانده او میگویند که «فاوور هدیهای از بهشت بود.»