به نظر میرسد آن جدایی که روابط مصر و ایران از سال ۱۹۷۹ م پس از به قدرت رسیدن انقلاب اسلامی در کشور به خود دیده است، گویی برای بسیاری از مصریها و اعراب همانند معمایی گشته است. به همان میزان هم، پیوند میان دو کشور در سال ۱۹۷۰ م در پی درگذشت عبدالناصر طی دورهای آغاز گردید و تا ابتدای انقلاب اسلامی پس از هشت سال شهرت داشت. چون قبل از آن با رنگی از نفرت پوشیده شده بود که محصول روابط ویژهی شاهنشاه نشسته بر تخت طاووس و میان اسرائیل بود.
کتابی که در دست ماست و دکتر سعید الصباغ آن را نگاشته است در پی تفسیر این معما است و میبینیم که در طی یک مطالعهی موضوعی قابل اعتماد، تمامی دیدگاهها چه مصری چهایرانی ارائه میشوند و در این امر آشنایی وی به زبان فارسی کمک کرده و توانسته است به راه حلی دست یابد.
(دوستی یا وصال) آغاز آن پس از اختلال آشکار در توازن قوای اعراب و اسرائیل بعد از جنگ ۱۹۶۷م شروع شد. این همان پدیدهای بود که باعث گردید ایران در روابطش با حکومت تل آویو تجدید نظر نماید و در دلائل جدایی که بر مصر و بسیاری از کشورهای عربی طی دوران ناصری حاکم بود بازنگری کند. سیاست حکومت تهران در قبال اسرائیل از مهمترین دلائل آن بود.
درگذشت عبدالناصر و سیاستهای وارث او برای زدودن انبوه اختلافات گذشته، مخصوصا با وجود علاقهی شدید سادات به پیروی از سیاستهای مخالف در برابر دو قدرت بزرگ و کاستن وابستگی مصر به اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق همان امری که دلیلی جهت رضایتمندی ایالات متحده امریکا و خشنودی دولت ایران در آن زمان بود، به میل وافر رییس جمهور جدید مصر برای گسترش بندهای پیوند با محمدرضا شاه پهلوی انجامید، موضوعی که دکتر صباغ به بررسی مفصل آن پرداخته است.
نویسندهی این کتاب به همدلی متقابلی که مصر از سوی دولت ایران ضمن جنگ اکتبر ۱۹۷۳م دریافت کرده بود تاکید دارد کهیکی از برگهای برندهی دردست سیاست خارجی مصر طی این دوران بسیار سخت در درگیری اعراب و اسراییل را نمایان میسازد.