اواخر سلسله قاجار تحوّلات پرشتاب جهان، مرزهای ایران را نیز درنوردید و اندیشهی تحول و ترقی در ذهن نخبگان و با درجهای پایینتر در سطوحی از اجتماع ایران را به سیلان درآورد.
ایرانیان، با پشت سر گذاشتن نبردهای ایران و روس به ضعف خویش آگاه شده بودند و با قیام تنباکو، علاوه بر آن که قدرت خویش را در برابر پادشاه باور کرده بودند، به این نتیجه رسیدند که میبایستی به خاطر تداوم حیات طرحی نو دراندازند. به همین خاطر احساس عقبماندگی در کنار باور به توانایی جهت تغییر شرایط، جامعهی ایران را به درجهای از رشد و تعالی رساند که به فکر ایجاد جامعهای با ساختارهای نوین حکومتی افتادند.
آغاز انقلاب مشروطه، تحولات کشور را به یک سرفصل مهم رسانده بود. سرفصلی که میخواست عظمت تاریخی شاهنشاه را در انقیاد ملت درآورد. به همین جهت مهمترین رویداد سدهی بیستم از لحاظ پیشبرد تفکرات نوگرایانه در ایران جنبش مشروطه میباشد.
شروع مبارزات نهضت مشروطه زمانی به اوج رسید که ضعف و سستی شاهان قاجار و اقتصاد ضعیف جامعه که در اثر آن بسیاری از مردم بخصوص اهالی آذربایجان برای کار به آن سوی مرزها مهاجرت مینمودند، همچنین شکستهای نظامی و سیاسی پیاپی برای ملت ایران، نفوذ و دخالت سیاستهای خارجی در کلیه شئونات کشور، یک عده روشنفکر و مردان غیرتمند و باکفایت را به فکر اصلاحات داخلی و جلوگیری از خطرات احتمالی که حیثیت و استقلال ایران را تهدید میکرد، واداشت تا نسبت به بیداری مردم ایران و راهنمایی آنان در شاهراه سعادت قدم بردارند و با روشنگریهای خود بر خشم عمومی و وسعت حرکتی که برای محدود ساختن اختیارات پادشاه و استقرار حکومت مشروطه آغاز شده بود، بیافزایند.
از طرفی نیز عوامل خارجی مانند ارتباط ایرانیان با اروپائیان، روزنامههای خارج از کشور و تحولاتی که در کشورهای همسایه یا دیگر کشورها رخ میداد، مانند تحولات در دولت عثمانی، تحت عنوان تنظیمات، انقلاب ۱۹۰۵ م ـ ۱۳۲۳ ه. ق. روسیه، تحولات کشورهای مصر، هندوستان، چین و ژاپن که در هر کدام اصلاحاتی به سود مردم صورت گرفت، اثر بسزایی در بیداری مردم داشتند. مسایلی این چنین نشان این واقعیت است که ریشهی اصلی انقلاب مشروطیت، مثل هر انقلاب دیگر، در درجهی نخست در داخل کشور بود و عوامل خارجی به آن سرعت بخشیدند.