درباره تاریخ مردم شناسی و فرهنگ مردم ایران در روزگار پهلوی
از ۱۳۱۰ که با چاپ اوسانه صادق هدایت، ایرانیان آگاهانه به پژوهش در مردمشناسی و فرهنگ عامه پرداختند، تا امروز ۸۷ سال میگذرد. در این مدت، هشت دهه سابقه پژوهش دولتی، مبتنی بر بودجه دولت، در مراکز پژوهشی دولتی و دانشگاهی کشور داریم و همزمان پژوهشگران مستقل هم نزدیک به نُه دهه، به عناوین مختلف، در این حوزه تلاش کردهاند.
برپایه آنچه در دفتر پیشرو آمده است، مردمشناسی و فرهنگ مردم تحت تأثیر گفتمان مشروطه و در همنشینی پژوهشگران ایرانی با شرقشناسان، مورد توجه قرار گرفت و دولت پهلوی نیز ناگزیر در ۱۳۱۴ بهطور رسمی بدان پرداخت.
پس از نزدیک به یک سده تلاش، اینک این پرسش پیشروی ماست که کارکرد آن در ایران چه بود؟ و تا چه اندازه توانست اهداف پدیدآورندگان خود را تحقق بخشد؟
نیک روشن است که گذشته از لفاظیها و تحدید حدود قلمرو دانشها و مفاهیمی چون فولکلور، تودهشناسی، فرهنگ عامه، مردمشناسی، نژادشناسی، انسانشناسی و...، این بخش از علوم اجتماعی که به مطالعه فرهنگ جاری در میان مردم میپردازد، زیر هر نامی که بررسی و مطالعه شود، امری است که با هویت جامعه پیوند دارد. گنجینهای غنی از دادههای ارزشمند است که اگر درست گردآوری، مطالعه و ثبت بشود، میتواند در شناخت بهتر هر ملتی رهگشا و در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای فرهنگی جامعه مفید و مؤثر باشد.
همواره با نگاهی شکآلود و توأم با سوظن به اهداف پیدایش پژوهشهای دولتی در این حوزه نگریستهاند و تحت تأثیر گفتمانهای سیاسی پس از انقلاب اسلامی، آن را ابزاری در راستای برنامههای فرهنگی پهلوی دانستهاند. واقعیت این است که اگرچه حکومت پهلوی در پیریزی و پایهگذاری این دانش در ایران اقدام کرد ولی هیچگاه این درخت در سراسر حاکمیت آن دودمان به بر ننشست و ثمر نداد که ابزاری در جهت سیاستهایش باشد. شاید بتوان گفت ازآنجاکه هویت ایرانی و بازنمایی و تقویت آن، به ضرورت طرح گفتمان ملیگرایی مشروطه، در روزگار پهلوی اول مورد توجه بود و این امر با ماهیت چنین دانشی همخوانی و تناسب داشت، پس دولت پهلوی ترویج و توسعه دانش مردمشناسی را در دستور کار قرار داد. این توجه تغییری در ماهیت دانش مذکور نداد و تأثیری بر ذات آن نگذاشت چراکه شناخت باورها، آیینها، قصهها، گویشها، جشنها و شیوه زندگی هر ملتی مطالعه و بازنمایی هویت آن جامعه است. این خصیصه دانش یادشده بود نه عارضهای که پهلوی بر آن حمل کرده باشد، امروز نیز همین کارکرد را دارد. در جوامع دیگر همین کارکرد را داشته و دارد. جالب این است که کشورهای نوظهور، بهویژه آنها که تاریخ کهنی ندارند، بیشترین استفاده را از این دانش کردهاند. امریکا، ترکیه، آذربایجان، ترکمنستان و... نمونههایی از این قبیل کشورها هستند که دانش فولکلور و مردمشناسی بیشترین رشد را در آنجا داشته و خلاء تاریخ را برای آنها پر کرده است.