در مورد جورج اورول، نویسندهای که در دیدگاههایش ـ از ابتدای فعالیت ادبی تا انتها ـ تحولاتی ژرف به چشم میخورد، برخلاف آثارش بسیار کم گفته شده است و با اینکه شخصاً چنین کاری را در حیطهی صلاحیت خود نمیدانم، فکر میکنم مطلبی وجود دارد که درک آن از جانب خوانندگان آثارش ـ که این روزها رو به فزونی گشتهاند ـ ضروری است. نگاهی به آثار اورول نشان میدهد که علیرغم واقع شدن هر کدامشان در زمانی متفاوت، همگی ـ یا اکثریت آنها ـ موضوع واحدی دارند و بالطبع نتیجهگیری واحد. سیر منطقی اندیشههای وی که در آثارش متبلور است، از بد تصویر کشیدن وضعیت طبقهی پایین یا به قول خودش طبقهی کارگر انگلستان و انتقادات بسیار شدید به سیستم اقتصادی اجتماعی آن کشور در اواخر دههی ۲۰ و اوایل دههی ۳۰ میلادی به تأیید یا با کمی خوشبینی به تأیید همراه با انتقادات سطحی آن سیستم در اواخر دههی ۳۰ و در دههی ۴۰ میلادی میانجامد. شاید بتوان این ادعای نویسنده را که اورول خود، اصلیترین قهرمان خود بود را تأیید کرد، چرا که سرنوشتی به غیر از آن قهرمانانش یعنی نه گردن نهادن که تأیید همان اوضاعی که داعیهی مبارزه با آن را داشت نصیب وی نگشت. کاشتن تخم یأس و ناامیدی نسبت به سرنوشت بشر و به طریق اولی نسبت به سرنوشت هر مبارزهای برای کسب امتیازات بیشتر، از اصلیترین اهداف او بود. او سیمای استعمار بریتانیا را با پیروزی مبارزات مردم هند و کسب استقلال و اخراج انگلیسیها از آن کشور، متحولشده مینمایاند گویی که پس از این واقعه، ماهیت سلطهطلبانهی انگلستان به ماهیتی آزادیخواهانه تغییر یافته است و دیگر انگلستان مهد آزادی است، چرا که «این کشور تنها جایی است که در آن مردان مسلح در خیابانها پرسه نمیزنند و کسی از پلیس مخفی در وحشت نیست» (از متن کتاب). ای کاش زنده بود و سرکوب وحشیانهی معدنچیان اعتصابی را میدید، گو اینکه چون این بسیار دیده و خود نیز دربارهاش نگاشته بود.
گفته میشود اورول مذهبی نبود، ولی در خلال آثارش این نکته کاملاً مشهود است که افکار وی پس از درگیریهای بسیار با تناقضات کاملاً آشکار به اخلاقگرایی و گردن نهادن به سرنوشت و تقدیر که از اصول بنیادین مسیحیت است متمایل میشود. مسیحیت برعکس اسلام انقلابی و تحولطلب، عمدتاً به تثبیت اوضاع موجود پیرامونش رأی مثبت داده و نقش سازشکارانه ایفا کرده است. (این ادعا را نباید حمل بر نفی مبارزات ضدامپریالیستی مسیحیت و روحانیت مسیحی بهخصوص در اواخر دههی هفتاد به بعد و بهخصوص در آمریکای لاتین و مرکزی دانست.)