گرامشی بر کسانی چون من که نخستین بار با خواندن ترجمهی آثارش در دههی ۱۹۶۰ با او آشنا شدیم، تاثیر شگرفی داشته است. علاقهی ما به گرامشی تنها علمی نبود. بلکه ما به شیوهی خود به او مینگریستیم. خوانش آثار او تصورات سیاسی ما را غنا بخشیده و شیوهی اندیشیدن و کلّ پروژهی سیاسی ما را تغییر داد.
ناگفته پیداست که منظور از «نگاه خاص» ما به گرامشی، خوانش دلبخواهی آثار او، بدون توجّه به چارچوب فکری روشن صاحب اثر نیست. خوانش ما، در راستای آموزههای گرامشی، نه خودسرانه و نه اختیاری بود. هر چه باشد، خود او نخستین کسی بود که «گرامشی خواندن» را به ما آموخت. گرامشی فکر ما را برای درک مفاهیم مورد نظرش باز تنظیم کرد. ما از او آموختهایم که نظامی را درک و اعمال کنیم که به طور خللناپذیری به «ویژگیها» و تفاوتهای توسعهی ملّی ـ فرهنگی توجّه میکند. گرامشی با مثالهایش توجّه ما را به این نکته جلب کرد که برخی اوقات تحت عنوان «نظریه» تعمیمهای تاریخی را به سادگی از یک جامعه یا عصر، به جامعه یا عصر دیگری انتقال میدهیم.