حتی اگر روسیه گرفتاریهای بزرگتر دیگری هم نمیداشت، گسترش حوزۀ نفوذ آن کشور بهسوی ایران همچنان با موانع جدی روبهرو میبود. در آن دوران روسیه با ایران و دولت تازه برآمده بر قدرت قاجار مرز مشترک نداشت، همچنین دسترسی به مناطق موردمناقشه برای روسیه کار دشواری بود. بسیاری از سرزمینهای قفقاز خارج از سلطۀ روسیه بود و راههای دریایی براثر اضمحلال نیروی دریایی روسیه نمیتوانست جایگزین مناسبی برای راههای زمینی باشد. بهرغم همۀ این مسائل روسیه تصمیم گرفت مدعی پادشاهی گرجستان شرقی و خاننشینهای جنوبشرقی کاسپین شود. این توسعهطلبی در نهایت به بروز دو جنگ میان روسیه و دولت قاجار انجامید که آنها نیز این سرزمینها را از آنِ خود میدانستند. جنگهایی که از ۱۸۰۳_۱۸۰۴ و ۱۸۲۶ تا ۱۸۲۸ به طول انجامید. پیروزی روسیه در هر دو جنگ الگویی از مناسبات تجاری و سیاسی را در ایران ایجاد کرد که تا پایان دوران تزار در روسیه پابرجا بود و قوام یافت. روسیه بسیار تمایل داشت در مقام قدرتی بزرگ به رسمیت شناخته شود و از سوی دیگر امیدوار بود بتواند از این سرزمینها برگبرندهای سازد برای مقابله با سایر دشمنان خود و هزینهشان کند و نیز ترجیح میداد سیاستی منسجم در این زمینه اتخاذ کند تا فارغ از جاهطلبیها و بلندپروازیهای شخصی و روشهای عملیاتی افسرانی که در میدان حضور داشتند بتواند به وقت مقتضی به همان سیاست متوسل شود. جنگ با همسایه قدرتمندی همچون روسیه برای دولت نوپا و نورستۀ قاجار آثار و تبعاتی فراتر از یک جنگ داشت. مرزهای سرزمینی آن مناطق همچنان در حال کشوقوس بود و بهدرستی تعیین نشده بود. قاجارها مجدانه میکوشیدند قلمرو پادشاهی خود را به گستردگی قلمرو صفویان (۱۵۰۱_۱۷۲۲) برسانند. این بدان معنا بود که باید مدعی سرزمینهایی میشدند که نهتنها از مرزهای آنان فراتر میرفت، بلکه سرزمینهایی را شامل میشد که دولت روسیه نیز بر آن چشم دوخته بود، همچنین مناطق دیگری را نیز در بر میگرفت. مضاف بر این سرنوشت وارث تاج و تخت قاجاریه، عباسمیرزا حاکم آذربایجان، بهشدت به نتایج دو دوره جنگ ایران با روسیه بستگی داشت. وقوع این دو جنگ مناسبات و سطح روابط میان ایران و فرانسه و ایران و بریتانیا را افزایش داد، زیرا این دو کشور اروپایی پیوسته با روسیه یا در تخاصم بودند یا نرد عشق میباختند.