داستان کتاب درباره دختری به اسم بهار است. قرار است برای خانواده بهار مهمان بیاید. مادر و بهار هر دو حمام میروند و لباسهای تمیز و زیبای خود را میپوشند. بهار تصمیم میگیرد مدتی با عروسکش میلا بازی کند و نقاشی بکشد که یک اتفاق غیرمنتظره میافتد. لباس بهار کثیف و رنگی میشود و مادرش ناراحت میشود. این موضوع باعث میشود بهار سوالاتی درباره دوست داشته شدن و دوست داشتن برایش پیش بیاید. این که آیا مادرش او را هنوز دوست دارد؟ و آیا کسی هست که او را حتی بیشتر از پدر و مادرش دوست داشته باشد؟
کسی هست که حتی وقتی کار خوبی نکردیم باز دوستمان داشته باشد؟
* جواب این سوال مهم برای بچه ها را میتوانید توی این کتاب پیدا کنید.