از جمله وقایع مهم و تأثیرگذار قرن گذشته، انقلاب اسلامی ایران است. انقلابی که نه تنها از نظر تئوری با آنچه به عنوان چارچوبهای ضروری برای انقلاب شناخته میشد، متفاوت بود؛ بلکه از نظر حوزه جغرافیایی که در آن رخ داده بود نیز قابل پیشبینی نبود. از همه مهمتر، قید دینی آن بود که به آرمانهای این انقلاب، کیفیتی متفاوت از دیگر انقلابها در جهان میبخشید. بدیهی است که تحولات انسانی به طور کل به واسطه وجوه ماهوی بشر که گوناگونی در عین وحدت را در خود دارد، نمیتواند معلول یک علت مشخص باشد؛ لذا ادعای اینکه یک پدیده بیکموکاست دلیلی برای پیدایش پدیده دیگر است، در حوزه علوم انسانی، قابل استماع نیست. در نتیجه انقلاب اسلامی به عنوان یک تحول شگرف در حوزه انقلابها و حتی نگرشهای اصلاحی نسبت به وضع موجود در جهان، بازتابهای مختلفی را در عرصه بینالمللی از خود به جا گذاشته است که در سطوح مختلف میتواند قابل بحث و بررسی قرار گیرد.
از جمله بدیهیات انقلاب اسلامی ایران که تقریبا مورد اجماع علمای علوم سیاسی است، وجه مسالمتآمیز و غیر مسلحانه این انقلاب است. به همین دلیل بسیاری از اندیشمندان مانند میشل فوکو درخصوص انقلاب اسلامی از بار مؤثر گفتمانی آن در مبارزهای فرهنگی با رژیم شاهنشاهی سخن گفتهاند. بر همین اساس، به نظر میرسد بازتابهای این انقلاب نیز علیالقاعده بیش از آنکه بخواهد جنبه سختافزاری داشته باشد و یا به تحولات دفعی متناسب با انقلابات منجر شود، میتواند دارای وجوه قوی معنایی و گفتمانی باشد که منجر به تحولات تدریجی شده است. تأثیراتی معنایی و انتزاعی که بروز آنها در دنیای واقعی و انضمامی بروزی توأم با فرایندهاست.
-قسمتی از متن کتاب-