اینها جذابیت این کتاب صرفا روایت یک داستان الهامبخش از یکی از بزرگترین کارآفرینان معاصر نیست. کتاب «نجیبانه بازی کن، ولی برنده شو» روایت خالص و بیچونوچرای ساخت یک استارتآپ موفق است. به شما پیشنهاد میکنم صرفا غرق در داستان جذاب کارآفرینی «مایکل دل» نشوید و به لایههای زیرین این روایت هم توجه کنید. آنجا که «مایکلِ» جوان ناخودآگاه و بهاجبار استراتژی رقابتی خود را برای مقابله با غولهایی چون آیبیام یا کامپک در ذهنش صورتبندی میکند و چه درست این کار را انجام میدهد. چندان که بزرگان صنعت تازهنفس کامپیوتر شخصی در آن روزگار بهیکباره چشم باز میکنند و میبینند رقیب تازه و چابکی بهنام دل، مقابلشان سبز شده است که نادیدهگرفتنش ناممکن مینماید؛ و این داستان بسیاری از استارتآپهای موفق است که به قول «مایکل دل» در این کتاب، زیر رادار رقیبان قدرقدرت حرکت میکنند و چون بهاندازهی کافی نیرومند شدند، سر برمیآورند و به گوهر دوام و عمر دراز دست پیدا میکنند و نسخهی مدرنی از داستان داوود و جالوت میسازند.
کتاب ارزشمند «نجیبانه بازی کن، ولی برنده شو» از جنبهای دیگر هم برای ارتقای فضای کسبوکار و استارتآپ در ایران قابل بررسیست. سالهاست موضوع حاکمیت شرکتی را بهخصوص در شرکتهای بزرگ خصوصی یا نیمهخصوصی میشنویم و در این کتاب میتوان کارکرد بارز و موثرش را دید و آموخت. حاکمیت شرکتی در برندهای معتبر دنیا چنان عمل میکند که یک بنیانگذار که نام خودش روی شرکت است و سهام عمده را در اختیار دارد، برای خصوصیکردن شرکتش چنان به دردسر میافتد که در بعضی مراحل خواندن این کتاب و شرح ماجرا، کاری ناممکن بهنظر میرسد. پیچیدگیهای این فرآیند و کارکردهای موثر و نتیجهبخش آن، برای کارآفرین و فعال اقتصادی ایرانی که ارتباط چندانی با جریان اصلی کسبوکار در دنیا ندارد، غریب و در ضمن بسیار درسآموز خواهد بود.