درباره سازوکارها و استراتژی های پرورش رهبران در سازمان
سازمانها از شالودههای اصلی اجتماعی در عصر حاضرند و مدیریت، از جمله مهمترین عامل حیات، رشد و بالندگی یا بالعکس زوال و افول سازمانهاست. مدیر و رهبران سازمانها، هدایت روند حرکت از وضع موجود به سوی وضعیت مطلوب را برعهده دارند و در هر زمان، برای خلق آیندهای بهتر در تکاپو هستند. گذشته با تمام اهمیت و تجارب و آموزه هایش اتفاق افتاده است و هیچ نیروی بشری نمیتواند آنرا دیگر بار و به گونهای متفاوت بیافریند؛ لیکن آینده در راه است و قسمت اعظم آن به آنچه امروز می گذرد مربوط است. در برخی از سازمانها ملاحظه میشود که بین عقاید زیر بنایی، ارزشها و مفروضات اعضای سازمان و رهبران هم سویی وجود ندارد که این خود باعث بروز مشکلاتی در تعهد کارکنان نسبت به سازمان شده و سبب عملکرد پائین، غیبت و ترک خدمت کارکنان میشود. هم چنین تحقیقات نشان میدهند که فرهنگ سازمانی، مهمترین اهرم در ارتقای قابلیت های مدیران ارشد سازمانها میباشد. از این رو، نیاز به پرورش رهبران موثر که بتواند فرهنگ سازمان را در جهت پیشبرد اهداف سازمان تنظیم و اصلاح نماید، در توفیق سازمان، حیاتی به نظر میرسد.
از آن جا که رهبران و پیروان هر دو بخشی از فرآیند رهبری هستند مهم است مواردی که رهبران و پیروان را مقابل هم قرار میدهد به خوبی شناخته و مطالعه کرد. رهبران و پیروان نیاز دارند که خوب توسط یک دیگر شناخته شوند. در تحقیقات اولیه بسیاری از مطالعات به رهبری از دیدگاه شخصیتی نگاه میکردند، دیدگاه شخصیتی پیشنهاد میکند که: "انسانهای به خصوصی در جوامع امروزی دارای صفات رهبری هستند و با این صفات متولد شدهاند و همین صفات شخصیتی موضوع رهبری در آنها هست و با آنها متولد شده است". بر عکس دیدگاه فرآیندی بیان میدارد که: "رهبری یک فرآیندی است که میتواند توسط همه آموخته شود و برای همه قابل دسترس است." در رابطه با رهبری موضوع قدرت یا توانائی تأثیرگذاری و تغییر دیگران هم مطرح است. دو نوع قدرت وجود دارد: مقام و شخصی. منشاء قدرت مقام که بیشتر شبیه رهبری انتصابی است به مقام و موقعیت رسمی که فرد در سازمان احراز کرده است باز میگردد. منشأء قدرت شخصی پیروان هستند و از پیروان میآید. این قدرت از پیروان به رهبر داده میشود چرا که عقیده دارند رهبران دارای صفات با ارزشی هستند و یا: "از هدفهای آنها حمایت میکنند." شریک شدن قدرت با پیروان بسیار مهم است چرا که شائبه این که رهبران شیفته قدرت هستند را از بین میبرد. . از اینرو امر مدیریت و رهبری مهمترین مقوله برای رشد و تعالی فرهنگی، اقتصادی، صنعتی و سیاسی جامعه خواهد بود. همۀ مؤسسات اساساً به منابع تکنولوژی و مالی دسترسی یکسانی دارند، لیکن آنچه مؤسسات برنده را از بقیه جدا میکند عمق و وسعت استعدادهای مدیران و رهبران آنهاست. در این میان مؤسساتی که به پرورش استعدادهای مدیرانشان مبادرت میورزند شانس بیشتری برای رقابت در عرصۀ اقتصاد جهانی خواهند داشت و بی شک ممتاز خواهند بود. سازمانها و شرکتهای موفق آینده از همۀ منابع قابل دسترس رهبرانشان استفاده میکنند و یاد میگیرند تا از کلیت نیروی انسانی موجود در سطح مدیریت استفاده لازم را ببرند. از اینرو شرکتها و سازمانها همان گونه که به جهانی شدن ادامه میدهند باید در زمینه جاری کردن استعدادهای جهانی نیز درها را بگشایند. آنچه باعث وجود تفاوتها میشود، تجربیات و فرصتها ست. از اینرو چالش پیش رو باز نمودن درها بر روی همۀ استعدادها در زمینۀ رهبری است. با این اوصاف گمانه زنی برای آینده همیشه کاری پرمخاطره بوده است، اما روند جزئیات نشان میدهند که تأکید بیشتر بر اجرای کار، مسئولیتپذیری و جوابگو بودن، برای اشخاص حرفهای در پرورش رهبران خالی از ریسک میباشد.