سالها از زمانی که خودم به عنوان یک ویزیتور آماتور وارد این حرفه و شغل شدم میگذرد. ولی مسائل و دغدغههای بسیار زیادی از همان زمان برایم بوجود آمد که همچنان وجود دارد. دغدغهها و مسائلی که در این شغل وجود دارد بالاخره مرا بر این داشت که حاصل تجربیات و آموزشها را مکتوب و در قالب نثری ساده و قلمی گیرا در عین سادگی در اختیار دوستان و جوانان وطن که مشتاق پیشرفت در این زمینه و به طبع آن کسب درآمد هستند قرار بدهم تا هم سهم کوچکی در رشد و تعالی هموطنان جوان داشته باشم و هم شاید برخی از همراهان و شاغلین در شغل مهم و حیاتی ویزیتوری به پیشرفت قابل قبولی دست پیدا کنند و اهمیت و ماهیت این شغل در جامعه، سبز و زیباتر معرفی شود.
در طول این سالها کتابهای زیادی در کشور از بزرگان دنیا ترجمه شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است همانند «برایان تریسی» که البته مطالبی قابل تأمل و مفید هستند ولی با فرهنگ و شرایط جامعه ایرانی بیگانه و اجرایی شدن آنها در شرایط بازار کشورمان خیلی سخت یا حتی غیرعملی میباشد. از طرفی آنچه معمولاً میبینیم سمینارهایی است که بر اساس نوشتهها و مطالب این اساتید برگزار شده که یا خودشان سخنران بودهاند یا کسانی بودهاند که جز تکرار حرف آنها مطلب جدیدی نداشتند.
کسانی که با اخذ مدرک دکترا از فلان کشور اروپایی با پوشش یک دست کت و شلوار و معمولاً کراوات سعی در آموزش فروش دارند ولی فقط در حد همان سمینارها و همایشها باقی ماندند و جز درآمد هنگفت برای خودشان چیزی عاید ویزیتورها نشد و یا حداکثر گواهینامهای به شرکت کنندگان که اکثراً از مدیران فروش هستند اهدا شده است. البته اساتیدی هستند که آموزشها و کتابهای مفیدی برای ویزیتورها به تحریر درآوردهاند ولی معمولاً سطحی فراتر از این حرفه دارند و کمی ارتباطگیری با این بزرگان مشکل میباشد.
قصد بنده از بیان این مطالب خدای ناکرده جسارت به فعالان آموزش در این عرصه نیست و میخواهم فروش و مسایل آن را از زاویه دید یک ایرانی که در این کشور زندگی میکند و شاید با فروش در کشورهای اروپایی و امریکایی فاصله زیادی دارد بنگرم. صحبتهایی از جنس ویزیت در ایران مطرح کرده و اصل معقولی را در این رابطه مطرح کنم.
اصل معقول چیست؟
اصل معقول عدم نگاه بومی به امر ویزیتوری در آموزش و عملکرد ما میباشد، به عبارت دیگر علم ویزیتوری در ایران بومیسازی نشده است.
در نظر گرفتن بازاریابی فروش و علم آن در شرایط این سرزمین با سایر ممالک دنیا من را بر آن داشت که دست به قلم شده و تجربیات خود را به رشته تحریر درآورم .
همانطور که در ابتدا گفتم با گذشت تجربه بیش از پانزده سال در حوزه ویزیتوری گرچه به سمتهای بالایی در فروش رسیدم، ولی همچنان خود را ویزیتور دانسته و هرچه در این مسیر پیشروی میکنم با چالشها و دغدغههای جدیدتری روبرو میشوم و کماکان سعی در حل کردن این موضوعات دارم که متأسفانه کمتر افرادی در جامعه کسب و کار برای رفع این موانع حضور پیدا میکنند.
حرفه ویزیتوری در کشورهای پیشرفته رویکرد علمی و تجربی دارد اما در کشور ما همچنان به یک ویزیتور نگاه کاملاً معمولی و سطحی داشته و از همه مهمتر اکثر جوانان به ناچار، برای گذراندن معیشت وارد این حرفه شده تا بتوانند شغل مناسبی در سازمانهای دولتی یا موسسات و شرکتهایی از این دست پیدا کنند. به همین دلیل در این شغل هیچ توجهی نداشته و کاملاً بیهدف و بیانگیزه ادامه داده و نهایتاً به هیچ ثمرهای نمیرسند.