فروید به طور کلی نگرش ما نسبت به خودمان و نوع روابطمان با دیگران را تغییر داد. پیش از فروید، اغلب روانشناسان صرفا به توصیف و مشاهدهی رفتار بسنده میکردند؛ اما فروید خواهان بررسی دقیقتری بود و قصد داشت با تحلیل رفتار فردی، توضیحاتی ارائه نماید. بررسی «ناخودآگاه» بخش عمدهی فعالیتهای او را تشکیل میدهد؛ اما این بدان معنا نیست که فروید برای نخستین بار از «ناخودآگاه» سخن به میان آورده باشد ـ در حقیقت این ایده مدتها قبل مطرح شده بود ـ با این وجود او نخستین کسی بود که از این موضوع برای درمان بیماران بهره گرفت و نظریهای بر مبنای آن ارائه داد. او انسانها را بر آن داشت تا با صداقت بیشتری در خود بنگرند و به دنبال درک مسائلی باشند که از نظر پنهان است. این روش به افرادِ بسیاری کمک کرد تا رفتارها و تفکرات مضر و بیفایده را رها سازند.
فروید معتقد بود که ما برای رفتارمان انگیزههای درونی بیشماری داریم و بیشترِ آنها از نیازهای جنسی سرچشمه میگیرند. با این وجود برخی از انگیزههای ما ریشه در قدرت و یا خشم دارند. امروزه، از نظریهی فروید چنین برداشت میشود که تمام فرآیندهای ذهنی فرد جنبهی جنسی دارند؛ اما او چنین اعتقادی نداشت ـ در غیر این صورت لزومی نداشت افراد نوروتیک برای سرکوب تمایلات جنسی خود تلاش کنند ـ.