- معلم علوم دیروز، شاعر، نویسنده و مترجم امروز:
«مازن معروف» نویسنده، مترجم، شاعر و روزنامهنگار فلسطینی-ایسلندی است که سال ۱۹۷۸ در بیروت پایتخت لبنان چشم به جهان گشود. او تحصیلات خود را در دانشگاه لبنان سپری کرد و سپس تا سال ۲۰۰۱ به تدریس شیمی و فیزیک مشغول بود. آنجا بود که معروف، مسیر حرفهای خود را به ادبیات تغییر داد. راه او در دنیای جدید، با سرودن شعر آغاز شد. نخستین مجموعۀ اشعار او که سال ۲۰۰۱ منتشر شد، «اندوهمان شکل نان است» نام داشت. او سپس دو مجموعهشعر دیگر با نامهای «دوربین پرندگان را نمیگیرد» و «فرشتهای روی بند رخت» نوشت و منتشر کرد. شعرهای او تا به حال به چندین زبان در سراسر دنیا ترجمه شدهاند و شاعر این اشعار، سال ۲۰۱۵ موفق به دریافت جایزۀ لیتراتور لانا از ایتالیا شد. از اقدامهای ارزشمند مازن معروف، ترجمهی چند اثر از زبان ایسلندی به عربی است. اما مهمترین اثر او و آنچه بیش از همه باعث شهرتش شده، مجموعهداستان «شوخی با نظامیها» است. او این کتاب را سال ۲۰۱۷ منتشر کرد. کتابی که برای او افتخاراتی را هم به همراه آورد. مهمترینِ این افتخارات، قرار گرفتن در فهرست نامزدهای نهایی جایزهی جهانی منبوکر است.
- مجموعهی چهارده داستان کوتاه:
شوخی با نظامیها مجموعهای است از چهارده داستان کوتاه که با بیان طنزگونه و از نظرگاههایی بدیع به مسائلی جدی میپردازد. از جنگ میگوید و حوادث عظیم تراژیک و دردناک، از مرگ و از مضحکه گرفتن این زندگی. معروف در این کتاب، با مخاطبش شوخی میکند اما در عین حال با صدایی تازه و انگار از منظری نادیده به مقولههای شاید عادی مینگرد و این، صدایی است که باید شنیده شود. عنوان داستانهای کتاب عبارتند از: شوخی با نظامیها، گاوباز، گرامافون، جوک، سینما، بیسکویت، حمال، سندرم خوابهای دیگران، آکواریوم، شخصیت دیگر، ساعت زنگدار، قوطی مربا، پرده و خوان و آوسا.
- در جستوجوی یک لبخند؛ برشی از کتاب:
پدر و مادر من مُردند، بدون اینکه لبخند مرا ببینند. آن زمان دیگر نوجوان بودم. یادم میآید مادرم در حالی که در بستر مرگ بود، به من التماس میکرد لبخند بزنم. نفسهای آخرش را میکشید و میگفت: «بذار لبخندت رو ببینم. این آخرین خواستهایه که توی زندگیم دارم.» آن لحظه اصلاً نمیتوانستم لبخند بزنم. درست است. من اصلاً سعی نکردم. چون در آن وضعیت اصلاً نمیتوانستم بخندم. من فهمیده بودم این قراری که با خودم گذاشتهام، کار غیرممکنی است. آرزو داشتم بتوانم در آن موقعیت، خنده را از یکی از همسایهها قرض بگیرم. دلم میخواست میتوانستم بروم جایی خانۀ کسی در بزنم و وقتی در را باز کرد لبخند زد، لبخند را از چهرهاش بکنم و روی صورت خودم بچسبانم و پیش مادرم برگردم.
- کتاب صوتی شوخی با نظامیها:
نشر صوتی آوانامه طی همکاری با «گروه انتشاراتی ققنوس» کتاب صوتی «شوخی با نظامیها» اثر «مازن معروف» را با ترجمهی «منصوره احمدی نجفی» و صدای «پژمان رمضانی» تولید و منتشر کرده است.