- از مجریگری تا روایت بیماری:
داریا بینیاردی رماننویس، روزنامهنگار و مجری تلویزیونی در سال ۱۹۶۱ در ایتالیا متولد شد. بینیاردی در سال ۲۰۰۹ جایزهی ادبی راپالو کاریج را برای کتاب «یتیمان بزرگسال» دریافت کرد؛ این جایزه هر ساله به نویسندگان زن ایتالیایی برای ترویج نوشتن آثار جدید اهدا میشود. بینیاردی هشت کتاب دیگر دارد که تا کنون علاوه بر یتیمان بزرگسال، تنها «داستان اضطراب من» از آثار او به فارسی ترجمه شده است.
- از درد و اضطراب!:
داریا رمان «داستان اضطراب من» را پس از ابتلا به سرطان و رویارویی با شیمیدرمانی و عوارض آن نوشته است. داستان برگرفته از زندگی شخصی و تجربههای نویسنده است، اما در قالب رمانی جذاب روایت شده است. داستان به صورت اول شخص از زبان زنی میانسال به نام «لئا» که درگیر سرطان است روایت میشود. او که پس از آگاهی از ابتلایش به سرطان، زندگی خود را دگرگون شده میبیند، از ترسها، ناکامیها، عاشقیها و سرخوردگیها و از همه مهمتر داستان اضطراب ناشی از مواجهه با سرطان را در داستانش بازتاب داده است.
- چرا نوشتم؟
بیناردی دربارهی نوشتن رمان داستان اضطراب من این گونه توضیح داده است: «سه سال پیش، در بعدازظهری، روی مبل لم داده بودم و مطالعه میکردم که ناگهان ایدهای مثل نور سفینه مریخیها ذهنم را تسخیر کرد. میخواهم آنچه را الهامبخشم در نوشتن این رمان بوده تعریف کنم، اما بهنظرم، این ایده را تمام زندگی به همراه داشتهام. همه چیز را از کودکی در مورد خودمان میدانیم، فقط آشکارش نمیکنیم. همانطور که لئا قهرمان داستان میگوید. زنی را تصور کردم آگاه به اینکه نباید بیش از این بهخاطر نیمه تاریکش شرمزده باشد و نیمه تاریکش اضطراب است. لئا از از اضطراب متنفر است، چون مادرش را ویران کرد، اما وقتی بزرگ شد، نتوانست از سرنوشت خود فرار کند: او نیز طعمهی افکار وسواسی شده، نسبت به هر آنچه در زندگی سر جایش نیست. هر چند در حقیقت زندگی نسبتا خوبی دارد؛ سه فرزند، شغلی انگیزهبخش و شالوم شوهری که لئا عاشق اوست، گرچه همواره در تضادند و ناراضی. چرا بعضیها عاشق کسی میشوند که عذابشان دهد؟ و تا چه حد بدن انسان میتواند ناخشنودی را تحمل کند؟»
نسخهی صوتی رمان «داستان اضطراب من» اثر «داریا بیناردی» با ترجمهی «بهاره جهانبخش» حاصل همکاری نشر صوتی آوانامه و گروه انتشاراتی ققنوس است که با صدای آزاده رادمهر تولید و منتشر شده است.