یکی بود یکی نبود؛ در جنگل سبز، خاله کفشدوزک همراه دخترش در کنار بقیّهی حشرات زندگی می کرد. خاله کفشدوزک یک رستوران بزرگی داشت که از سراسر جنگل برای خوردن دست پخت خوب خاله کفشدوزک به آنجا میآمدند. خاله بهترین آشپزجنگل سبز بود. همه او را خیلی دوست داشتند؛ چون هم خیلی مهربان و هم خیلی دانا بود.