همسایهها همه از یه طوفان بزرگ و هولناک حرف میزنن. طوفانی که ممکنه همه جا رو خراب کنه. اونها حتی خونههاشون رو ترک میکنن و از شهر میرن. اما برای «آرمانی» این چیزها اصلاً اهمیتی نداره. اون فکر تولد دهسالگی خودشه. آخه ده سالگی سن خیلی ویژه و خاصیه. سن آدم دو رقمی میشه، آدم عاقلتر میشه و مسئولیتهای بیشتری رو قبول میکنه. همسایهها شهر رو ترک میکنن و آرمانی و خانوادهش توی خونهشون یه جشن تولد میگیرن.
خب زیبا بود و زیباهم نوشته شده بود و همچنین دردناک ،ولی خب آدم رو جذب خودش می کرد و نکات اخلاقی زیادی تو عمقش پنهان شده بودن شاید از خوندنش بتونیم درس بگیریم
4
داشتان قشنگ و تلخیه ولی به نظرم این رفتار ها واسه بچه ده ساله زیادیه