مسألهی ارتباط دین و دنیا جدید نیست. اگر به منابع و متون اسلامی، قرآن، نهجالبلاغه و روایات مراجعه کنیم، در زمینه رابطهی دین و دنیا مطالب فراوانی را میبینیم و اگر اندیشههای متفکرین مسلمان و آثار آنها را هم بررسی کنیم، بحثهای فراوانی در همین موضوع دیده میشود؛ ولی اتفاقی که در عصر ما افتاده، این است که مسألهای که برای نسلهای گذشته بسیار ساده، روشن، روان و حل شده بوده و بدیهی تلقی میشد، در عصر و زمان ما و برای نسل ما مبهم و پیچیده به نظر میآید. پیشینیان به راحتی میتوانستند قبول کنند و بفهمند که دین، هم مسئولیت سعادت دنیای ما را دارد و هم مسئولیت سعادت آخرت و انسان متدیّن در اثر عمل به آموزههای دینی، هم این دنیا و هم آخرتش آباد است. این را نسلهای قبل خیلی خوب میپذیرفتند و قبول میکردند ولی همین مطلب بدیهی و واضح برای این نسل دچار ابهام شده و سؤالات فراوانی در این زمینه وجود دارد؛ آیا دین مسئولیت یک زندگی توأم با سلامت، رفاه و تمدن را در این زمان بر عهده دارد؟ آیا نیازهای دنیوی ما را هم برطرف میکند؟ آیا پرسشهای دنیوی را هم از دین باید پرسید؟ تحولات گسترده فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز و در سطح جهان، به ویژه با گسترش سریع فضای مجازی و ارتباطات لحظهای، باعث شده که قشر جوان سوالاتی دربارهی جنبههای محتلف به خصوص دین داشته باشند. این نسل پرسشگر، متعامل و پرهیجان، بیمحابا سوالات و نقدهای خود را مطرح میکنند و در انتظار پاسخهای علمی، معتبر، مستند و قانعکننده مینشینند.