اضطراب، افسردگی، تنهایی، کم رویی، شکست، اختلافات زناشویی، بیماری، درد، رنج، ضربههای روحی و... این واژهها به خوبی برای انسان قرن معاصر آشناست.
گرچه پیدایی و شناخت نوع جدیدی از بیماریهای روان تحت عنوان اسکیزوفرنی به یک سده قبل باز میگردد لیکن نگارش چنین کتابی در این دهه آسان نیست. اسکیزوفرنی اختلالی است که مرز نمیشناسد. سن، جنس، طبقۀ اجتماعی، نژاد و فرهنگ و ... آن را محدود نمیکنند و در همۀ کشورها، فرهنگها و اعصار تاریخی رد پای آن را میتوان دید.
اختلالات روانی، از دیرباز تاکنون، کانون توجه انسانها بوده است. انسانها علاقهمند بودهاند که این اختلالات را شناسایی کرده و آنها را درمان کنند. در طول تاریخ برای اختلالات روانی تبیینهای مختلفی ارائه شده است. برخی، این بیماریها را حاصل ورود شیطان در بدن افراد میدانستند، برخی دیگر فکر میکردند این بیماریها عذابی است از جانب خداوند و... اما در دوره رنسانس، همگام با تغییرات گسترده در عرصههای مختلف و بویژه در علوم روانپزشکی، رویکرد انسانها به بیماریهای روانی نیز تغییر کرد. این رویکرد از ماورا نگری و توضیحات غیرمادی به رویکردی تجربی و توضیحات مادی تغییر کرد و بیماری روانی نیز همانند بیماریهای جسمی انگاشته شد. با این تفاسیر، لزوم توجه به موضوعات روانی از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار است. آخرین بررسیهای انجام شده در کشور نشان میدهد که به طور متوسط ۳۲ درصد از مردم کشورمان به علت اختلالات خفیف یا شدید روانی به خدمات روانپزشکی نیاز دارند. گزارش دیگری میگوید، ۵۴ درصد جامعه ایران به نحوی با ناملایمات روانی درگیرند.