کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست (It's OK That You're Not OK) یک کتاب فوقالعاده در دسته کتابهای روانشناسی است که شما را با مسئله سوگواری و چگونگی مواجهه با آن آشنا میکند. این کتاب را «مگان دیواین» نوشته که در سال ۲۰۱۷ برای اولین بار منتشر شد و تاکنون به چندین زبان ترجمه شده است. نویسنده کتاب که خودش غم بزرگی را در زندگی تجربه کرده و همسر و همراهش را از دست داده است، معتقد است که هیچ راهی برای رهایی از سوگواری وجود ندارد و انسان باید تا آخر عمر، این فقدان را به دوش بکشد. لازم نیست غم خود را انکار کنیم یا دنبال فراموشی آن باشیم، فقط کافیست یاد بگیریم چطور با این غم زندگی کنیم.
کتاب حاضر یکی از بهترین کتابهایی است که بهصورت عمیق به فرهنگ سوگ و سوگواری میپردازد. هرچند نویسنده درباره فرهنگ سوگواری در آمریکا نوشته است، اما این اثر را میتوان الگویی برای فرهنگهای دیگر نیز در نظر گرفت. او به خوبی به مسئله از دست دادن میپردازد و سوگواری را حق طبیعی انسانها میداند که نباید از آنها گرفته شود. اگر حالتتان خوب نیست، لازم نیست تظاهر به خوب بودن کنید. زمان خودش مرهم بسیاری از دردها است و بین «رفع درد» و «مرهمگذاشتن بر درد»، تفاوتهای زیادی وجود دارد. این کتاب رابطه شما را با غمی که در دل دارید بهتر و انگیزهتان را برای ادامه دادن زندگی بیشتر میکند.
نسخه حاضر توسط «آرزو مومیوند» و «سیده سارا ضرغامی» ترجمه شده و نشر میلکان آن را منتشر کرده است.
مگان م ديواين یکی از بهترین روانشناسان و نویسندگان آمریکایی است که بعد از نوشتن کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست، به شهرت رسید. این نویسنده در سال ۱۹۷۰ در آمریکا و ایالت میشیگان متولد شد و در سال ۲۰۰۱، فعالیت حرفهای خود را در زمینه رواندرمانگری آغاز کرد. دیواین در حوزه مشاوره غم و اندوه فعالیت میکند و به مراجعان خود در زمینه سوگواری مشاوره میدهد. او ابتدا به افراد بیخانمان و قربانیان اعتیاد مشاوره میداد و سپس به درمان افراد درگیر سوگ و تروما پرداخت.
کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست، یک کتاب راهنما برای چگونگی رویارویی با فقدان و سوگواری است. کتاب به شما میآموزد که لازم نیست وانمود کنید خوشحال هستید، وقتی که واقعا شاد نیستید و روزهای بدی را پشت سر میگذرانید. این کتاب میتواند مسیرِ غم و سوگواری را برایتان راحتتر کند تا بتوانید نسبت به ادامه زندگی امیدوارتر شوید.اگر به کتابهای توسعه فردی و روانشناسی علاقهمند هستید، از خواندن این کتاب نیز لذت خواهید برد. کتاب فوق یکی از بهترین آثار برای افرادی است که میخواهند برای دردها و فقدانهای خود، مرهمی پیدا کنند.
اگر به تازگی درگیر یک تروما شدهاید و در حال دستوپنجه نرم کردن با این مشکل بزرگ هستید، مطالعه این کتاب میتواند بهتان کمک کند تا این مرحله را پشت سر بگذارید و یاد بگیرید چگونه با وجود غم و فقدان، به ادامه زندگی بپردازید. این کتاب نمیخواهد شما را از غمتان دور کند یا روی آن سرپوش بگذارد؛ بلکه میخواهد یاد دهد برای سوگواری، به خودتان زمان بدهید. این کتاب برای همه افراد مناسب است و خواندن آن میتواند بسیار کمککننده باشد؛ چرا که هرکدام از ما در مرحلهای از زندگی، سوگواری را تجربه خواهیم کرد.
بسیاری از مردم وقتی درباره سوگ شما میشنوند، سعی میکنند تا با تعریف داستان سوگ خودشان، با شما همدردی کنند. این نمونههای نزدیک ولی متفاوت، از «شوهر من هم مرده است» گرفته تا «ماهی قرمز من هم وقتی هشت ساله بودن مرد، بنابراین دقیقا میدانم چه حالی دارید» پیدا میشود. ما داستانهایی از فقدانهایمان تعرفی میکنیم تا بگوییم میفهمیم شما کجا هستید: «ببین. من قبلا این راه را رفتهام. میفهمم چه حسی داری.»
داستانهایی که از فقدانشان برای هم تعریف میکنند، تلاشی است برای اینکه در زمان سوگواری احساس تنهایی نکنید؛ هرچند معمولا اینطور به نظر نمیرسند. مقایسه یک سوگ با سوگ دیگر، تقریبا همیشه نتیجه عکس میدهد. تجربهای از فقدان، هممعنی با فقدانی دیگر نیست. فقدان، درست مثل عشق، منفرد است. اینکه کسی فقدانی را تجربه کرده باشد، حتی اگر فقدانی بسیار مشابه شما باشد، به این معنا نیست که لزوما شما را درک میکند. وقتی کسی داستان فقدان خودش را بازگو میکند، امیدوار است که بخشی از غم شما را از بین ببرد. این درست است، اما همهچیز نیست. هرکسی سوگی را به دوش میکشد؛ از فقدانهای کوچک روزانه گرفته تا فقدانهای بزرگی که زندگی را تغییر میدهد. به دلیل اینکه در فرهنگ ما، در مورد سوگ صحبت نمیشود، ما تلنباری شخصی و جهانی از سوگهای شنیدهنشده و گفتهنشده داریم.