سیرتکامل و نوآوری معمولاً در حیطهی احتمالاتِ متوالی رخ میدهد.
بر اساس فرضیهی سوپ بنیادین،چهار میلیارد سال قبل اتمهای کربن در اطراف پراکنده بودند. اما وقتی حیات شکل گرفت، آن اتمها خودبهخود اشکال پیچیدهی حیـات همچـون گلآفتـابگـردان یـا سنجـاب را بهخـود نگرفتند.
اول میبایست ساختارهای سادهتری مثل مولکول، پلیمر، پروتئین، سلول، موجودات اولیه و غیره را تشکیل میدادند. هر قـدم در طول این راه امکاناتی را برای ترکیبهایی تازه فـراهم میکرد و قلمـرو احتمـالات را گسترش میداد تا بالأخره اتم کربن در گل آفتابگردان جایگیر شود.
بههمین ترتیب، شرکت تجاری ایبِی ممکن نیست در دههی ۱۹۵۰ راهاندازی شده باشد. اول میبایست یکنفر کامپیوتر را اختراع میکرد، بعد راه اتصال آن کامپیوترها را، بعد یک وبِ جهانی تا مردم بتوانند در آن گشت بزنند، و بعد پلتفرمی که از پرداخت آنلاین پشتیبانی کند.
هـم سیـرِ تحـول و تکامـل و هـم اختـراع و ابداع، در محدودهی امکانات واحتمالاتِ میسرِ متوالی شکل میگیرند؛ بهعبارتی در قلمرو امکاناتِ بالقوهی موجود در لحظهی مقرر.
افکار و عقایدی که دنیا را دگرگون میکنند معمولاً بهصورت شهودی و حدسوگمان و بهآهستگی شکل میگیرند، نه بهصورت کشفی ناگهانی.
با نگاهی به گذشته، شاید بهنظر برسد که میشود اکتشافات بزرگ رادر یک لحظهی واحد و قابل تعریفِ «یافتم!» گنجاند، ولی درواقع آنها معمولاً بهآهستگی در معرض دید قرار میگیرند. ابداعات و اکتشافات مثل حدسوگمانهایی هستند که بهتدریج کامل میشوند و زمان میطلبد تا شکوفا شوند.