جنگجویان نامآور در تاریخ بسیارند که از خشم بر ضد دشمنان میجوشیدند و میغریدند و میجنگیدند و فتح میکردند، اما ایوب نبی (ع) در اوج ناراحتی و بیماری، بیآنکه خشمگین و بیتاب شود، کرمهایی را که به گوشت تنش افتاده بودند، تحمل میکرد و آنها را کنار نمیزد. علی بن ابیطالب (ع)، که در جنگ چنان جذبهای داشت که حریفانش را به رعب و وحشت میانداخت، در برابر عَمرو بن عَبدُ وَد که آب دهان به صورت او انداخت، سلاح بر زمین زد و خشمش را فرو خورد و پس از تسلط بر خشم خود، به مبارزه ادامه داد. عیسای مسیح (ع) در برابر ظلمی که در حقش روا میداشتند خم به ابرو نیاورد و خشمگین نشد و دست از دعا کردن برای آنها برنداشت. دشمنان محمد (ص)، دندانش را شکستند و او به آنها پرخاش نکرد و خیرخواهشان شد، اما به هنگام اجرای اوامر خدا چنان نیرومند و خستگیناپذیر عمل میکرد که احدی جلودارش نبود.
اینها نمونههای اعلا و در عین حال تاریخی از فرو خوردن خشم هستند. بسیاری بوده و هستند که از نیروی عظیم خشم، برای از میان برداشتن مانعهایی استفاده کرده و میکنند که به گونههای مختلف بر سر راه رسیدن آنها به هدفهایشان، هر هدفی، قرار میگیرد، حال چه با فرو بُردن و چه با بروز آن. گاه آن را به زخم کاری میزنند که از شدت بیهمتی مدتهای مدید است که روی زمین مانده، و گاه آن را از فرط شدت، در سینه حبس میکنند، زیرا که جماعتی را به ستوه آورده است.