علم روانشناسی، نیروی نهفتهای را که در درون انسان هاست که درون انسان را آشکار میکند، تا در پناه آن، انسانها از دام رنجها رها شوند و در آزادی و سلامت به زندگانی سرشار از لذت، عشق و نور قدم بگذارند. قویترین نیروی عاطفی فروید۱ اشتیاق به حقیقت جویی و ایمان او به خرد بود. در نظر او تنها استعداد آدمی است که میتواند معمای هستی را حل کند یا دست کم رنج ذاتی زندگی آدمی را تخفیف دهد. فروید بر این باور بود که خرد تنها افزار و سلاحی است که باید به کمک آن، معنی زندگی را دریابیم. (هیرادفر،۱۳۸۹) هنردرمانی همیشه به صورت درمان و در بافت رابطه درمانی با درمانگر به هنر میپردازد و از یک منطق درمانی برخوردار است لذا بعد زیبایی شناختی هنر در آن اهمیت ثانوی مییابد. احساس، خلاقیت، بیان و ارتباط را میتوان چهار ستون هنردرمانی دانست. هنردرمانی نوعی تکنیک درمانی است که وضعیت احساسی و هیجانی بیمارانی را که از کشمکشهای روحی و روانی در رنجند، بهبود میبخشد. البته ناگفته نماند که خلاقیت و آفرینش هنری بخودی خود نیز حائز اهمیت است زیرا در جریان آن تفکرات و احساسات فرد بیان میشود و نوعی رشد شخصی و تعالی روحی و معنوی رخ میدهد. به عبارت دیگر ابعاد زیباشناختی آفرینش هنری نیز میتواند در بهبود خلق، ایجاد نشاط و افزایش اعتماد به نفس و آگاهی فرد نقش داشته باشد و حتی بر عوامل فیزیولوژیک مانند تنفس و فشار خون تاثیر مثبت بگذارد. اهداف و عناصر درمانی هنردرمانی عبارتند از ارتقای هویت شخص از انسانی ناتوان به فردی خلاق، تصحیح خودپنداره یا تصویر ذهنی فرد و تقویت خودباوری و افزایش اعتماد به نفس او، تقویت کنترل درونی به جای سیطره عوامل بیرونی، بهبود ارتباط با دیگران، تقویت آگاهی جسمانی، تخلیه روانی و پالایش احساسی در مواجهه با تعارضات عاطفی، بهبود هماهنگیهای حرکتی، بهبود و اصلاح مهارتهای اجتماعی، افزایش بصیرت و بینش، تقویت زبان تصویری و شیوههای بیان خلاق در رویارویی با مشکلات. (فخری، ۱۳۸۲)