خانواده تانیا تازه به خانه رسیدند جایی که والدین خاله پونام در بنگالور در آن زندگی میکردند. این یک خانه واقعی بود، ۲ طبقه داشت با ۶ اتاقخواب و یک حیاطخلوت. تانیا وحشتزده بود. او قبل از این فقط خانههای آپارتمانی را دیده بود. او هرگز خانهای را ندیده بود که پلکانش در درون آن واقعشده باشد. خیلی جالب بود!
خاله پونام بعد از چند هفته از بالتیمور بازگشت. او داشت ازدواج میکرد. او برای دیدن تانیا و دخترخواهرش سونیا هیجانزده بود. او تابهحال سونیا را ندیده بود و سونیا تقریباً یکساله شده بود!